شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن


اگر به دنبال دوره پرایس اکشنی هستید که پیچیدگی دوره های دیگر را نداشته باشد، دوره پرایس اکشن ال بروکس علیرضا محرابی، یکی از بهترین و کامل ترین دوره های پرایس اکشن است.

سطوح بازگشتی فیبوناچی در تحلیل تکنیکال

سطوح بازگشتی فیبوناچی (Fibonacci Retracement levels) خط‌های افقی هستند که نشان‌دهندهٔ مناطقِ احتمالی حمایت و مقاومت می‌باشند. ​

این سطوح براساس اعداد فیبوناچی ایجاد شده‌اند. هر سطر با یک درصد، مشخص شده است. این درصد نیز از میزان بازگشت قیمتی نسبت به‌حرکت اصلی قبلی حاصل می‌شود.

سطوح فیبوناچی برگشتی شامل 23.6، 38.2، 61.8 و 78.6 درصد می‌باشند. با وجود این که سطح 50 درصد جزو سطوح رسمی ‌فیبوناچی به‌شمار نمی‌آید، اما بسیاری از ‌معامله‌گران از این سطح نیز در معاملات خود استفاده می‌کنند.

این اندیکاتور، اندیکاتور کاربردی می‌باشد زیرا می‌تواند بین دو نقطه قیمتی مهم (که معمولاً بالاترین و پایین‌ترین نقاط هستند) رسم شوند. سپس اندیکاتور فیبوناچی بازگشتی سطوح یاد شده را در بین این دو نقطه ایجاد می‌کند.


در نظر بگیرید که قیمت سهام 10 دلار رشد می‌کند و سپس به‌میزان 2.36 دلار افت می‌کند. در این حالت، قیمت این سهم حدود 23.6 درصد برگشت داشته است، که این برابر با یک سطح فیبوناچی می‌باشد.

اعداد فیبوناچی در طبیعت نیز یافت می‌شوند. بنابراین، بسیاری از ‌معامله‌گران باور دارند که می‌توان از این اعداد در بازارهای مالی نیز استفاده نمود.

سطوح بازگشتی فیبوناچی. منبع اینوستوپدیا به نقل از تریدینگ ویو
نکات کلیدی:

  • سطوح بازگشتی فیبوناچی می‌توانند هر دو نقطه‌ای که ‌معامله‌گر ‌آن‌ها را با یکدیگر مرتبط می‌داند – که معمولاً بالاترین و پایین ترین نقاط یک حرکت قیمتی هستند – را به یکدیگر مرتبط سازند.
  • سطوح درصدی نشان‌دهندهٔ مناطق قیمتی هستند که قیمت در آنجا می‌تواند مدتی توقف داشته و یا بازگشت قیمتی انجام دهد.
  • بیشتر نسبت‌های استفاده شده برابر با 23.6 درصد، 38.2 درصد، 50 درصد، 61.8 درصد و 78.6 درصد می‌باشند.
  • از این سطوح نباید به‌تنهایی برای معامله کردن استفاده کرد، زیرا امکان بازگشت قیمتی پس از لمس شدن سطح خاصی از این نوع فیبوناچی وجود دارد.

فرمول محاسبه سطوح بازگشتی فیبوناچی​

سطوح بازگشتی فیبوناچی فرمول خاصی ندارند. زمانی که این اندیکاتورها بر روی یک نمودار اعمال می‌شوند، ‌معامله‌گر دو نقطه را انتخاب می‌کند. زمانی که این دو نقطه انتخاب شدند، خط‌هایی به‌علاوه درصد میزان حرکت ‌آن‌ها رسم می‌شود.

فرض کنید که قیمت سهمی‌از 10 دلار تا 15 دلار افزایش می‌یابد، و ما از این دو سطح قیمتی جهت اعمال اندیکاتور فیبوناچی بازگشتی استفاده می‌کنیم. در این حالت، سطح 23.6 درصدی در سطح قیمتی 13.82 دلار و سطح بازگشتی 50 درصدی در سطح 12.5 دلار خواهد بود.

چگونه سطوح مختلف فیبوناچی بازگشتی را محاسبه کنیم؟​

همان‌طور که بالاتر به آن اشاره شد، فرمول خاصی برای محاسبه شدن در سطوح بازگشتی فیبوناچی وجود ندارد. ‌آن‌ها تنها درصدهای ‌‌ساده‌ای هستند که پس از اعمال شدن این اندیکاتور در محدودهٔ خاصی از نمودار به ما نشان داده می‌شوند.

با این وجود، اعداد فیبوناچی اعدادی محسورکننده می‌باشند. ‌آن‌ها براساس نسبتی به نام نسبت طلایی (Golden ratio) پایه‌گذاری ‌‌شده‌اند.

شروع این توالی قیمتی با اعداد 0 و 1 می‌باشد. پس از آن، شما باید دو عدد قبلی را با یکدیگر جمع کنید تا رشتهٔ اعدادی به‌شکل زیر بسازید:

0, 1, 1, 2, 3, 5, 8, 13, 21, 34, 55, 89, 144, 233, 377, 610, 987…

سطوح بازگشتی فیبوناچی از اعداد این رشته حاصل ‌‌شده‌اند. همان‌طور که در این توالی قیمتی به‌جلو می‌رویم با تقسیم یک عدد به عدد بعدی‌اش به‌نسبت 0.618 (و یا 61.8 درصد) می‌رسیم.

با تقسیم عددی بر دو عدد بعد از خود، به نسبت 0.382 یا 38.2 درصد خواهیم رسید. تمامی‌نسبت‌ها، به‌غیر از نسبت 50 درصد، براساس محاسبات ریاضی حاصل ‌‌شده‌اند که در توالی اعداد فیبوناچی وجود دارند.

جالب است بدانید که نسبت طلایی 1.618 و یا عکس آن 0.618 در رشد دانه‌های آفتابگردان، شکل‌گیری کهکشان‌ها، صدف‌ها، مصنوعات تاریخی و همچنین معماری مورد استفاده قرار می‌گیرد.

سطوح بازگشتی فیبوناچی چه چیزهایی به شما می‌گوید؟​

سطوح بازگشتی فیبوناچی می‌توانند به‌عنوان مناطقی جهت قرار دادن دستورات ‌‌معامله‌ای انتخاب شوند، همچنین از ‌آن‌ها برای قرار دادن دستور استاپ حفاظتی (Stop loss order) و یا تعیین اهداف قیمتی استفاده کرد.

برای مثال، یک ‌معامله‌گر ممکن است حرکت قیمت یک سهم را به‌سمت بالاتر ببیند. پس از یک حرکت به سمت بالا، این قیمت تا سطح 61.8 درصدی افت می‌کند (بازگشت قیمتی انجام می‌دهد).

سپس، سهم دوباره شروع حرکت به سمت بالا می‌کند. از آنجایی که این بازگشت قیمتی در یک روند کلی رو به بالا و در یکی از سطوح فیبوناچی رخ داده است، ‌معامله‌گر تصمیم می‌گیرد تا به معاملهٔ خرید وارد شود. ‌

معامله‌گر ممکن است یک دستور استاپ حفاظتی را در سطح 61.8 درصدی قرار دهد، زیرا ادامهٔ حرکت قیمتی به زیر این سطح ممکن است نشانهٔ این باشد که رالی قیمتی پایان یافته است و ماندن در پوزیشن لانگ منطقی نیست.

حمیده آقایی

عضو شناخته شده

سطوح فیبوناچی همچنین در قسمت‌های دیگر تحلیل تکنیکال نیز دیده می‌شوند. برای مثال، می‌توانیم این سطوح را در الگوهای گارتلی (Gartley Patterns) و تئوری امواج الیوت (Elliott wave theory) نیز ببینیم.

پس از یک حرکت قابل توجه قیمتی به سمت بالا یا پایین، این نوع از تحلیل‌های تکنیکال نشان می‌دهند که امکان بازگشت قیمتی در کدام یک از سطوح بازگشتی فیبوناچی بیشتر است.


سطوح فیبوناچی برگشتی برخلاف میانگین‌های متحرک، قیمت‌هایی ثابت هستند که تغییر نمی‌کنند. طبیعت ثابت این سطوح قیمتی به ما این اجازه را می‌دهد تا بتوانیم سریع و به آسانی ‌آن‌ها را شناسایی نماییم.

این ویژگی به ‌معامله‌گران و ‌سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا بتوانند عمل ‌‌پیش‌بینی و واکنش به حرکات قیمت را عاقلانه انجام دهند، زیرا ممکن است حرکت قیمتی در جهت مدنظر ادامه یابد و یا اینکه یک بازگشت قیمتی یا یک شکست (Break) رخ دهد.

تفاوت بین فیبوناچی برگشتی و فیبوناچی گسترشی (Fibonacci Retracement and Fibonacci Extensions)​

در حالی که فیبوناچی برگشتی میزان درصدهای حرکت احتمالی قیمت در یک بازگشت قیمتی را به ما نشان می‌دهد، فیبوناچی‌های گسترشی درصدهایی را به ما نشان می‌دهند که امکان حرکت قیمت تا آن سطح‌ها در یک روند اصلی وجود دارد.

برای مثال، قیمت یک سهم از 5 دلار به 10 دلار می‌رسد و سپس به سطح 7.5 دلاری باز می‌گردد. حرکت قیمت از 10 دلار تا 7.5 دلار را بازگشت می‌نامند. اگر قیمت دوباره به سمت بالا حرکت کند و به سطح 16 دلاری برسد، در اینجا شاهد عمل گسترشی خواهیم بود.

محدودیت‌های استفاده از سطوح فیبوناچی بازگشتی​

در حالی که سطوح بازگشتی به ما نشان می‌دهند که قیمت در کدام یک از سطوح ممکن است با مقاومت و یا حمایت روبرو شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که قیمت در آن نقطه‌ها متوقف شود.

به همین دلیل است که معمولاً ‌معامله‌گران از سیگنال‌های تأیید دیگری نیز استفاده می‌کنند، مانند قیمتی که از این سطوح شروع به بازگشت نموده است.

ایراد دیگری که به سطوح بازگشتی فیبوناچی وارد است این است که تعداد زیادی از این سطوح وجود دارند، و قیمت ممکن است در نزدیکی هر یک از ‌آن‌ها برگشت نماید.

مشکل اینجا است که ‌معامله‌گران نیاز به تلاش و تقلای زیادی دارند تا بتوانند متوجه شوند که کدام سطح در چه زمانی مثمرثمر واقع می‌شود.

زیرا زمانی که یکی از این سطوح کار نکند، می‌توان همیشه این ایراد را به ‌معامله‌گر وارد کرد که او می‌بایست به سطوح بازگشتی دیگری نیز نگاهی می‌کرد.

egy) مورد استفاده قرار می‌گیرند.​

در این سناریو، معامله‌گران یک اصلاح در روند را مشاهده کرده و سعی می‌کنند تا با استفاده از سطوح فیبوناچی ورودی کم‌ریسک در جهت روند اولیه داشته باشند.

معامله‌گرانی که از این استراتژی استفاده می‌کنند، احتمال می‌دهند که قیمت در یکی از سطوح فیبوناچی به حرکت در جهت روند اولیه ادامه داده و به همین جهت، به معامله وارد می‌شوند.


برای مثال، نمودار روزانه جفت‌ارز یورو به دلار آمریکا (EUR/USD) را در شکل زیر می‌بینید. می‌توانید مشاهده کنید که یک روند نزولی اصلی در شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن تاریخ ماه مِی سال 2014 شکل‌ گرفته است (نقطه A). قیمت در ماه ژوئن به کف رسیده (نقطه B) و حدود 38.2 ٪ از سطوح اصلاحی فیبوناچی را (نقطه C) به‌عنوان اصلاح طی کرده است.

نمودار روزانه جفت‌ارز یورو به دلار آمریکا (EUR/USD) را در این شکل می‌بینید. می‌توانید مشاهده کنید که یک روند نزولی اصلی در تاریخ ماه مِی سال 2014 شکل‌ گرفته است (نقطه A). قیمت در ماه ژوئن به کف رسیده (نقطه B) و حدود 38.2 ٪ از سطوح اصلاحی فیبوناچی را (نقطه C) به‌عنوان اصلاح طی کرده است.

در این حالت، سطح 38.2 ٪ یک سطح عالی برای ورود به یک موقعیت معاملاتی فروش (Short position) و کسب سود از حرکات نزولی روند بوده است.

شکی وجود ندارد که بسیاری از معامله‌گران سطح 50 ٪ و 61.8 ٪ را نیز زیر نظر خود داشته‌اند. اما در این نمودار می‌بینیم که بازار آن‌قدر از قدرت صعودی برخوردار نبوده است که بتواند به آن نقاط برسد. به‌جای آن، جفت ارز EUR/USD از نقطه C، حرکت به سمت پایین را آغاز کرده و توانسته با حرکتی نسبتاً روان، کف قیمتی ایجادشده در نقطهٔ B را بشکند.

احتمال بازگشت قیمتی زمانی افزایش می‌یابد که یک سری از سیگنال‌های تکنیکال پس از رسیدن قیمت به‌سطحِ مشخصی از فیبوناچی‌ها، با یکدیگر تلاقی داشته باشند.

دیگر اندیکاتورهای تکنیکالی محبوب که در کنار سطوح فیبوناچی استفاده می‌شوند شامل الگوهای کندلی (candlestick patterns)، خط روند (trendlines)، حجم معاملاتی (trading volume)، نوسان‌سنج‌های شتاب قیمت (momentum oscillator) و میانگین‌ متحرک (moving averages) می‌باشند. دستهٔ زیادی از تأییدیه‌های اندیکاتوری وجود دارند که می‌توانند سیگنال بازگشت قیمتی صادرشده را تقویت کنند.

سطوح اصلاحی فیبوناچی در بسیاری از ابزارهای مالی مانند سهام (stocks)، کالاها (commodities) و بازار مبادلات ارزهای خارجی فارکس (Foreign Currency Exchanges – FOREX) مورد استفاده قرار می‌گیرند.

همچنین می‌توان از آن‌ها در تایم فریم‌های متفاوت استفاده کرد. هرچند، به‌مانند دیگر اندیکاتورهای تکنیکال قدرت پیش‌بینی ابزار فیبوناچی نیز نسبی بوده و بستگی به تایم فریم مورد استفاده دارد.

هرچه تایم فریم بلندمدت‌تر باشد، احتمال صحیح بودن پیش‌بینی‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند. به‌عنوان مثال، یک سطح اصلاحی 38.2 ٪ در یک نمودار هفتگی بسیار مهم‌تر از یک سطح اصلاحی 38.2٪ در یک نمودار پنج دقیقه‌ای است.

استفاده از فیبوناچی گسترشی​

در حالی که می‌توان از سطوح اصلاحی فیبوناچی برای پیدا کردن نقاط احتمالی حمایت و مقاومت در بازار – محل‌هایی که معامله‌گران می‌توانند با امید گرفتن کل روند وارد معاملات شوند – استفاده کرد، فیبوناچی گسترشی (Fibonacci extension) می‌تواند این استراتژی را با مشخص نمودن اهداف سود، تکمیل کند.


سطوح فیبوناچی گسترشی شامل تعدادی از سطح‌های قیمتی می‌باشد که فراتر از سطح استاندارد 100 ٪ ترسیم شده و توسط معامله‌گران برای یافتن نقاط خروج مناسب، مورد استفاده قرار می‌گیرند. سطوح اصلی فیبوناچی گسترشی شامل 161.8 ٪، 261.8 ٪ و 423.6 ٪ می‌باشند.

حال با نگاه کردن به نمودار جفت‌ارز یورو به دلار آمریکا (EUR/USD)، به بررسی یک مثال می‌پردازیم:

به سطوح فیبوناچی گسترشی رسم شده در نمودار بالا نگاهی بیاندازید. می‌توانیم یک هدف قیمتی (Price Target) احتمالی را برای معامله‌گری که معامله‌اش را از سطح اصلاحی 38.2 ٪ مثال قبلی نگه داشته است مشاهده کنیم. معامله‌ای که تا سطح 161.8 ٪ در قیمت 1.3195 حرکت کرده است.

جمع‌بندی​

سطوح اصلاحی فیبوناچی می‌تواند نقاط بازگشت قیمتی را با دقتی بالا به‌نمایش بگذارند. هرچند معامله با استفاده از آن‌ها راحت نمی‌باشد. بهترین روش برای استفاده از این سطوح،‌ به کارگیری آن‌ها در یک استراتژی معاملاتی می‌باشد.

به‌طور ایدئال، این استراتژی به‌دنبال تلاقی‌ای از سیگنال‌های چندین اندیکاتور جهت تشخیص نقاط احتمالی بازگشت قیمتی می‌باشد. مناطقی که ورودی کم‌ریسک (Low-risk entry) با سود بالا محسوب می‌شوند.

هرچند ابزارهای معاملاتی فیبوناچی، از مشکلی مشابه با تمامی استراتژی‌های معامله‌گری– حتی تئوری امواج الیوت – رنج می‌برند. با این حال، بسیاری از معامله‌گران با استفاده از نسبت‌های فیبوناچی (Fibonacci ratios) و سطوح اصلاحی توانسته‌اند به موفقیت‌های خوبی در روندهای طولانی‌مدت قیمت دست پیدا کنند.

منظور از ناحیه پتانسیل بازگشتی چیست؟

منظور از ناحیه پتانسیل بازگشتی چیست؟

منظور از Potential Reversal Zone یا ناحیه پتانسیل بازگشتی، آن قسمت از نمودار قیمتی است که قیمت در آنجا احتمال بازگشت و تغییر روند قیمت را دارد. در این نقاط ویژگی‌هایی از تشکیل الگوها، اندیکاتورها، کندل‌ها، تشکیل الگوها و نشانه‌هایی از بازگشت قیمت ظاهر می‌شوند که برای شناسایی این نقاط از ابزارهای مختلفی مانند پرایس اکشن، سطوح فیبوناچی، امواج الیوت و. استفاده می شود.

ناحیه پتانسیل بازگشتی

ناحیه پتانسیل بازگشتی چیست؟

"تاریخ ثابت کرده است که همگرایی اعداد فیبوناچی و الگوهای قیمت، منطقه بسیار محتملی را برای روند معکوس فراهم می کند."

این ناحیه همگرایی، منطقه یا ناحیه پتانسیل بازگشتی نامیده می شود. وقتی سه، چهار یا حتی پنج عدد در یک منطقه خاص با هم جمع می‌شوند، باید به احتمال بالای برخی از انواع روندهای معکوس احترام بگذارید.

ساختارهای قیمت خاصی که دارای سه یا چند عدد در یک منطقه تعریف شده هستند، مبنای تعریف این مناطق هارمونیک هستند و ناحیه "پتانسیل" نامیده می شود. زیرا منطقه تعریف شده باید در زمانی که پرایس اکشن، "منطقه معکوس" پیش بینی شده را آزمایش می کند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. درک این نکته ضروری است که الگوها توسط ساختارهای قیمتی خاصی که حاوی ترکیبی از اصلاحات و پیش بینی های فیبوناچی متمایز و متوالی هستند، تعریف می شوند.

با محاسبه جنبه های مختلف فیبوناچی یک ساختار قیمتی خاص، الگوهای هارمونیک می توانند ناحیه خاصی را برای بررسی نقاط عطف بالقوه در پرایس اکشن نشان دهند. مجدداً این منطقه را منطقه معکوس بالقوه (PRZ) می نامند. در اصل، یک PRZ نشان دهنده مناطق مهمی است که در آن جریان خرید و فروش به طور بالقوه در حال تغییر است. این مناطق هارمونیک تلاش می‌کنند سطوح قیمتی را شناسایی کنند که در آن موقعیت‌های خرید بیش از حد و فروش نامتعادل (حداقل) به سطح تعادل مربوطه خود معکوس می‌شوند.

هر سیستم معاملاتی سعی می کند در "سمت درست" بازار باشد، خرید در قیمت پایین و فروش در محدوده قیمتی بالا. تکنیک‌های معاملاتی هارمونیک این مناطق را مشخص می‌کنند و سیگنال‌های خرید و فروش را براساس عملکرد قیمت در این نقاط عطف تولید می‌کنند. علاوه بر این، این تکنیک‌ها ذاتاً رفتار معاملاتی را به‌عنوان وسیله‌ای برای پیش‌بینی این تغییرات بالقوه در پرایس اکشن تعریف و هدایت می‌کنند.

پتانسیل بازگشتی در تحلیل بازارهای مالی

از منظری گسترده تر، شناسایی الگوهای قیمت هارمونیک می تواند بینش فنی فوق العاده ای از وضعیت عملکرد قیمت ارائه دهد. الگوهای گذشته و سطوح فیبوناچی از لحاظ تاریخی ابزار موثری برای شناسایی مناطق مهم حمایت و مقاومت هستند. علاوه بر این، هر الگو اطلاعات بیشتری را در مورد میزان شرایط خرید یا فروش بیش از حد در بازارها ارائه می دهد که هیچ روش فنی دیگری ارائه نمی کند.

PRZ به عنوان یک "پنجره هماهنگ" عمل می کند که یک منطقه قیمتی خاص را با توجه به کل ساختار قیمت بررسی می کند. این مفهوم تاکید زیادی بر عملکرد قیمت در این پنجره های فرصت دارد. علاوه بر این، پرایس اکشن ایجاد شده در این مناطق بازگشت، یکی دیگر از عناصر تعیین کننده معاملات هارمونیک است.

از دیدگاه کلی، الگوهای قیمتی هارمونیک مستلزم این باور است که بازارها سیگنال های لازم برای درک پرایس اکشن و عملکرد قیمت را ارائه می دهند. از آنجایی که همه الگوهای هارمونیک مجموع خرید و فروش را نسبت به اقدام قبلی قیمت مربوطه نشان می دهند، هر سیگنال از حرکات خود بازار تولید می شود. به این ترتیب، تجزیه و تحلیل نسبی عملکرد قیمت گذشته، همانطور که توسط اصل هماهنگی توضیح داده شده است، برای تعریف PRZها، تولید سیگنال های تجاری و تعیین کمیت ساختارهای خاص ضروری است.

تاکید بر این نکته مهم است که معاملات هارمونیک از اندازه گیری های بی سابقه و بسیاری برای تعریف مناطق حیاتی حمایت و مقاومت استفاده می کند. ترازهای دقیق نسبت های فیبوناچی، روش های اولیه ای هستند که ساختارهای قیمت را به عنوان الگوهای هارمونیک تأیید می کنند. در واقع، PRZ واقعا یک ابزار فنی قابل توجه است که هیچ روش دیگری از آن استفاده نمی کند. اگرچه درک این مفاهیم و ادغام در استراتژی‌ های معاملاتی شما به زمان نیاز دارد، تکنیک‌های معاملاتی هارمونیک همیشه اطلاعات مهمی را در مورد وضعیت قیمت آتی ارائه می‌دهند.

اگر به دنبال دوره پرایس اکشنی هستید که پیچیدگی دوره های دیگر را نداشته باشد، دوره پرایس اکشن ال بروکس علیرضا محرابی، یکی از بهترین و کامل ترین دوره های پرایس اکشن است.

مفهوم ناحیه پتانسیل بازگشتی

ناحیه پتانسیل بازگشتی یا (PRZ) ناحیه ای است که در آن تعداد 3 یا بیشتر اعداد فیبوناچی همگرا می شوند. هنگامی که چندین لایه از سطح فیبوناچی در نزدیکی یکدیگر قرار می گیرند، با این ناحیه باید بسیار با دقت رفتار شود. با استفاده از تعریف کلاسیک حمایت و مقاومت، این ناحیه متراکم می تواند با احتمال زیاد هم به عنوان ناحیه برگشت روند قیمت و هم به عنوان منطقه شکست بسیار محتمل عمل کند. در تصویر زیر ناحیه A به عنوان ناحیه معکوس روند و ناحیه B به عنوان ناحیه شکست (ادامه روند) عمل می کنند. با درک این قوانین اساسی، شما می توانید از PRZ برای اهداف مختلف در الگوی هارمونیک خود استفاده کنید. همچنین از این PRZ می توان برای قرار دادن استاپ ضرر یا دنبال کردن استاپ های خود یا گرفتن اهداف سود استفاده کرد.

مفهوم ناحیه پتانسیل بازگشتی

جمع بندی

همانطور که گفتیم ناحیه پتانسیل بازگشتی، آن قسمت از نمودار قیمتی است که قیمت در آنجا احتمال بازگشت و تغییر روند را دارد. برای شناسایی و پیدا کردن ناحیه پتانسیل بازگشتی یا PRZ راه های مختلفی وجود دارد و انتخاب روش و چگونگی تشخیص این ناحیه به تحلیل‌ گر بستگی دارد. سطوح فیبوناچی، تحلیل کلاسیک، امواج الیوت و پرایس اکشن از جمله روش هایی است که تحلیلگر برای رسیدن به ناحیه پتانسیل بازگشتی مورد استفاده قرار می دهد.

الگوهای هارمونیک و نحوه‌ معامله با آن‌ها

Harmonic-patterns

الگوهای هارمونیک به عنوان ساختارهای هندسی و خاص قیمتی هستند که با محاسبات فیبوناچی اندازه‌گیری می‌شوند. کاربرد الگوهای هارمونیک که شامل ترکیبات متمایز و پیوسته از نسبت‌های فیبوناچی مختلف است در پیدا کردن طول حرکات قیمت و نقاط برگشتی خلاصه می‌شود.

شناسایی الگوهای نموداری توانایی اصلی و اولیه‌ای است که هر تحلیلگر تکنیکال باید در خود پرورش دهد. این مساله ممکن است یک نیاز اولیه باشد، اما پیدا کردن مهارت و پیشرفت در این زمینه نیازمند تمرینات و مشاهدات مکرر این الگوها در نمودارهاست. شناخت هرچه تخصصی‌تر الگو‌های نموداری به معامله‌گران کمک می‌کند تا به محیط همیشه در حال تغییر بازار واکنش مناسبی نشان دهند.

این الگوها در مرحله‌ی اول به الگو‌های «ادامه‌ دهنده» و «بازگشتی» تقسیم می‌شوند و سپس در گام بعد تحت عنوان الگو‌های «ساده» و «پیچیده» قرار می‌گیرند. ساختار الگوهای پیچیده ممکن است از مجموعه‌ای از الگوهای ساده با ترکیبی از نوسانات قبلی قیمت تشکیل شده باشد. هرچه میزان دانش معامله‌گر در تشخیص، طبقه‌بندی و خصوصیات الگوها بیشتر باشد، پتانسیل بیشتری برای انطباق با طیف وسیع معاملات در بازارهای مالی خواهد داشت.

چرا الگوها شکل می‌گیرند؟

در بازارهای مالی مختلف قیمت‌ها بر اساس روند حرکت می‌کنند و به ندرت روند خود را به صورت ناگهانی در حرکت از دست می‌دهند. در تحلیل تکنیکال تبدیل روند صعودی قیمت به نزولی و برعکس توسط الگوهای قیمتی شناسایی می‌شود. در مراحل تبدیل روندها به یکدیگر، قیمت حرکاتی با نوسانات کمتر و حرکات عرضی و محدود را تجربه می‌کند که باعث تعریف الگوهای قیمتی می‌شوند. این مراحل گاهی روند غالب قبل از خود را ادامه‌ می‌دهند که در این صورت به آن‌ها الگوهای ادامه دهنده گفته می‌شود.

الگوهای مثلث‌ متقارن، پرچم و الگوی فنجان و دسته نمونه‌‌هایی از این دست است. گاهی اوقات نیز بعضی الگوها روند ماقبل خود را تغییر داده و باعث شکل‌گیری روندی برخلاف روند ماقبل خود می‌شوند که در این صورت الگوهای بازگشتی نامیده می‌شوند؛ مانند الگوهای سر و شانه و الگوی سقف یا کف دو قلو.

الگوهای هارمونیک

ایده الگوهای هارمونیک اولین بار توسط «گارتلی» (H.M. Gartley) در سال ۱۹۳۲، در کتاب سودها در بازار سهام (Profits in the Stock Market) معرفی شد. لری پساونتو با تلفیق این الگوی اولیه که به نام الگوی گارتلی معروف شده بود با نسبت‌های فیبوناچی، قوانینی برای معامله با این الگو ایجاد کرد. نویسندگان دیگری نیز بر روی نظریه‌ی گارتلی کار کرده‌اند اما بهترین نمونه شاید کتاب «معامله‌ی هارمونیک» (Harmonic Trading) از اسکات کارنی باشد. او الگوهای هارمونیک دیگری مانند خرچنگ، خفاش و کوسه و چند الگوی دیگر که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت، را ابداع کرد و مطالب دیگری در ارتباط با قوانین معامله و مدیریت سرمایه و ریسک، به این نظریه افزود.

تئوری اصلی الگوهای هارمونیک مبتنی بر حرکت قیمت نسبت به زمان است که بر روابط نسبت‌های فیبوناچی و تناسب آنها در بازارها استوار است. تجزیه و تحلیل نسبت‌های فیبوناچی در هر بازار و تایم فریمی به خوبی عمل می‌کند. ایده‌ی اصلی استفاده از این نسبت‌ها شناسایی نقاط برگشت کلیدی، اصلاحات یا پرتاب‌های قیمتی همراه با نقاط چرخش بالا و پایین در قیمت است. سطوح اصلاحی و پرتابی به دست آمده از این نقاط چرخشی (سقف‌ها و کف‌ها)، اهداف قیمتی و حد ضرر را مشخص می‌کند.

الگوهای هارمونیک با استفاده از توالی نسبت‌های فیبوناچی ساختارها و اشکالی هندسی در نمودار ایجاد می‌کنند. این ساختارها که تحت عنوان الگوهای هارمونیک شناخته می‌شوند، فرصت‌های مختلفی برای معامله‌گران مانند حرکات بالقوه قیمت و نقاط چرخشی کلیدی فراهم می‌کنند. این عوامل به دلیل آماده کردن اطلاعاتی موثق در مورد قیمت، اهداف و حدود سود و ضرر برای معامله‌گران کاربردی هستند و این می‌تواند تمایزی کلیدی با اندیکاتورها و نحوه‌ی عملکرد آن‌ها باشد.

لیست انواع الگوهای هارمونیک

در ادامه لیستی از انواع الگوهای هارمونیک آورده شده است که هر کدام در دو حالت نزولی و صعودی می‌توانند تشکیل شوند.

  • ABC صعودی/ نزولی
  • AB = CD
  • سه حرکته (Three Drive)
  • گارتلی (Gartley)
  • پروانه
  • خفاش
  • خرچنگ
  • کوسه
  • سایفر (Cypher)

نسبت‌های فیبوناچی

در هرگونه صحبتی در مورد الگوهای هارمونیک از اعداد فیبوناچی نیز حرفی به میان آورده می‌شود، زیرا این الگو از نسبت های فیبوناچی استفاده می‌کند. سری اعداد فیبوناچی اولین بار شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن توسط لئوناردو فیبوناچی، ریاضیدان بزرگ ایتالیا و اروپا در قرن سیزدهم میلادی معرفی شده است. وی در بازگشت از سفر خود از مصر در کتاب خود به نام کتاب حساب این سری اعداد را معرفی کرد. نسبت‌های فیبوناچی به خصوص «نسبت طلایی» (Golden Ratio) را در طبیعت مانند آرایش دانه‌های برف یا تعداد و نحوه‌ی قرار گرفتن تخم‌های گل آفتابگردان می‌توان یافت، همچنین در اعضای بدن انسان مانند مارپیچ‌های دی ان ای نیز این نسبت‌ها رعایت شده‌‌اند.

fibonacci

سری اعداد فیبوناچی شناسایی روند و نقاط بازگشتی آن به این صورت تعریف می‌شوند که غیر از دو عدد اول اعداد بعدی از جمع دو عدد قبلی خود به دست می‌آیند. اعداد در این سری عبارت‌اند از:

دلیل اصلی شهرت این دنباله از اعداد به این علت است که حاصل تقسیم هر عدد دنباله به عدد ماقبل خود، به عدد طلایی ۱.۶۱۸ می‌رسد که به «نسبت طلایی» یا «عدد فی» نیز مشهور است. این ترتیب اعدادی که فیبوناچی سال‌ها قبل بر آن‌ها تأکید کرد و نسبت بین این اعداد (نسبت طلایی) در بازار‌های مالی و بورس نیز برای تحلیلگران کاربرد بسیاری دارد.

جمله‌ای معروف در تحلیل تکنیکال وجود دارد که بیان می‌کند همه چیز در قیمت خلاصه شده است، این مطلب شامل رفتارهای انسانی نیز می‌شود. همانطور که گفته شد نسبت‌های فیبوناچی در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد و انسان در ناخودآگاه خود بدون اینکه بداند تمایل به این نسبت‌ها و اعداد دارد و آنها را زیبا می‌بیند همانطور که در تابلوهای نقاشی و معماری‌هایی که از این نسبت‌ها استفاده می‌شود آنها را بسیار چشم نواز می‌کند.

این نسبت های فیبوناچی بر رفتار افراد در بازارهای سهام و معاملات آنها نیز تاثیر می‌گذارد. در نتیجه از این نسبت‌ها در پیشبینی قیمت، نقاط ورود و خروج از بازار، شناسایی سطوح حمایت و مقاومت و حتی پیشبینی‌های زمانی نیز می‌توان استفاده کرد. نسبت‌های فیبوناچی در واقع سطوح حمایت و مقاومت نامریی هستند که قبل از رسیدن بازار به آنها و حتی نداشتن تاریخچه‌ی قیمت، برای معامله‌گر مشخص می‌شوند.

رایج‌ترین نسبت‌های فیبوناچی اعداد ۰/۳۸۲ ، ۰/۵۰ ، ۰/۶۱۸ ، ۰/۷۸۶ و ۱/۰۰ ، ۱/۲۷۲ ، / ۱/۶۱۸ هستند. نسبت‌های دیگری مانند ۰/۲۳۶ و ۲/۶۱۸ و ۴/۲۳۶ نیز وجود دارند که به اندازه نسبت‌های گفته شده کاربرد ندارند، با این حال مهم ترین نسبت‌های فیبوناچی را می‌توان ۰/۳۸۲، ۰/۶۱۸ و ۱/۶۱۸ دانست.

ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement)

برای استفاده از این نسبت‌ها در تحلیل تکنیکال ابزارهای مختلفی مانند فیبوناچی اصلاحی، فیبوناچی گسترشی، فیبوناچی بازتابی و ابزارهای دیگری مانند کانال، دایره ، بادبزن و غیره برای استفاده در تحلیل‌ها وجود دارد.

اکثر برنامه‌ها و نرم افزارهای معاملاتی، ابزارهای فیبوناچی ذکر شده در بالا را برای استفاده‌ی معامله‌گران دارند، اما ابزاری که در تحلیل با استفاده از الگوهای هارمونیک کاربردی اصلی برای معامله‌گر دارد، ابزار «فیبوناچی اصلاحی» (Fibonacci Retracement) است. به این صورت که معامله‌گر از هر پلتفرمی که برای تحلیل خود استفاده می‌کند، برای سنجش هر موج قیمتی باید چندین ابزار فیبوناچی بر روی نمودار رسم کند.

الگو‌های هارمونیک همانطور که گفته شد الگوهای بسیار دقیق قیمتی هستند که میزان ادامه‌ی روند فعلی و همچنین نقاط برگشتی را مشخص می‌سازند. این الگوها دائما در حال تکرار شدن در بازار هستند و معامله‌گر با مشاهده‌ی این الگوها چه در حین شکل‌گیری چه در هنگام تکمیل می‌تواند با استفاده از نسبت‌های فیبوناچی که به این الگوها نسبت داده شده است، در معاملات خود از آنها استفاده کند. الگوهای هارمونیک در واقع الگوهای خاص قیمتی تکنیکالی هستند که تمرکز اصلی‌اش بر روی شکل خاص حرکات قیمتی است و هر کدام از سطوح مختلفی از فیبوناچی استفاده می‌کنند.

در شکل زیر می‌توانید نحوه‌ی استفاده از ابزار «فیبوناچی اصلاحی» (Fibonacci Retracement) که عنصر اصلی شناخت الگوها‌ی هارمونیک است را با

Fibonucci-retracemnet

استفاده از پلتفرمی که در سایت تریدیگ ویو (Tradingview) تعبیه شده است مشاهده کنید.

Gartley pattern bat-pattern butterfly pattern

برای مثال در الگوی پروانه صعودی نقطه‌ی B سطح اصلاحی ۷۸.۶ درصد موج XA است. به همین ترتیب موج BC نیز در سطوح اصلاحی بین ۳۸.۲ الی ۸۸.۶ درصد موج AB قرار می‌گیرد. در ادامه موج نزولی CD به اندازه‌ی ۱۶۱.۸ الی ۲۲۴ درصد موج BC گسترش می‌یابد که در نهایت منجر به رسیدن به نقطه‌ی D و تکمیل الگو می‌شود. نقطه‌ی D سطح گسترش یافته ۱۲۷ درصد موج XA نیز هست. نحوه‌ی استفاده از ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement) به منظور پیدا کردن این سطوح در توضیحات الگوی گارتلی آورده شده است.

۴. الگوی خرچنگ (Crab)

الگوی خرچنگ توسط اسکات کارنی به عنوان یکی از دقیق ترین الگوهای هارمونیک شناخته می‌شود که نقاط بازگشتی را با دقت بالا و بسیار نزدیک به نسبت‌های فیبوناچی شناسایی می‌کند.

crab pattern ab=cd pattern SHARK-pattern cypher-patterns harmonic-pattern BCH-USD-chart XRP-USD-chart Harmonic-pattern-tradingview BTCUSD-harmonic-pattern

الگوهای هارمونیک در هر بازار مالی و هر تایم فریم تشکیل می‌شوند، یعنی به دفعات می‌توان این الگوها را در تایم های بسیار کوچک حتی یک دقیقه مشاهده کرد اما کاربرد اصلی این الگوها در تایم فریم‌های بزرگ نمود پیدا می‌کنند.

نقاط پیوت چیست؟ تشخیص انواع پیوت (Pivot) در تحلیل تکنیکال

نقاط Pivot در تحلیل تکنیکال

تشخیص نقاط پیوت (Pivot) یکی از نکات اصولی و اهداف تحلیل تکنیکال در بازار مالی است که برای تشخیص روند بازار مورد استفاده قرار می‌گیرد. در واقع، این نقاط را می‌توان به عنوان یکی از مؤثرترین ابزارهای تحلیل تکنیکال معرفی کرد که در تشخیص وضعیت فعلی و گذشته قیمت بسیار سودمند عمل می‌کنند. پیوت یا همان نقطه چرخش قیمت در تحلیل نموداری قیمت‌ها، به عنوان یک داده معاملاتی ارزشمند تلقی می‌شود. با استفاده از این داده‌ها می‌توان روند کلی بازار را در بازه‌های زمانی مختلف تعیین کرد. اهمیت درک و شناخت این شاخص تکنیکال به حدی بالاست که بدون توجه به آن معامله‌گر در تحلیل معاملات خود و تشخیص روند بازار با اشتباهاتی مواجه خواهد شد. در این مقاله از والکس در مورد این شاخص و انواع آن توضیحات بیشتری ارائه می‌دهیم. اگر از علاقمندان به ترید ارز دیجیتال در بازارهای مالی هستید، مطالعه این مقاله برای شما مفید خواهد بود. با ما همراه باشید.

نقاط پیوت (Pivot) چیست؟

نقاط پیوت یکی از شاخص‌های تحلیل تکنیکال یا محاسباتی است که استفاده معامله‌گران از آن جهت تعیین روند کلی بازار در بازه‌های زمانی مختلف بسیار سودمند خواهد بود. این شاخص میانگین قیمت حداکثر و حداقل و قیمت پایانی یا بسته شدن روز معاملاتی قبل را نشان می‌دهند. با توجه به مقدار این شاخص در معاملات روزانه، می‌توان روند قیمت بازار در روز بعد را تعیین کرد. روند صعودی و نزولی به ترتیب در معاملاتی بالاتر و پایین تر از این نقاط اتفاق می‌افتند.

با استفاده از نقطه چرخش قیمت می‌توان سطوح حمایت و مقاومت را نیز پیش بینی کرد. این شاخص‌ها به معامله‌گران اطلاعاتی جهت تعیین قیمت حمایت یا مقاومت ارائه می‌دهند. به عبارتی دیگر، با محاسبات مربوط به این سطوح آنها می‌توانند نقطه توقف روند نزولی و روند صعودی قیمت‌ها را پیش بینی کنند. به این ترتیب، این شاخص‌ها نیز جهت تعیین یا تشخیص خط روند حرکت قیمت‌ها ابزار پرکاربردی به شمار می‌آیند.

کاربردهای نقطه چرخش قیمت در تحلیل تکنیکال

با استفاده از نقاط پیوت معامله‌گران می‌توانند روند و حرکات قیمت را در بازار تعیین کنند. بر اساس این شاخص می‌توان روند نزولی یا صعودی بازار را رصد کرد. به این معنا که با حرکت قیمت به زیر نقطه پیوت، روند نزولی و با جهش آن به بالای این شاخص، روند صعودی اتفاق می‌افتد.

نقطه چرخش قیمت برای ورود و خروج از بازار

از سوی دیگر، نقطه چرخش قیمت به عنوان شاخصی برای ورود و خروج از بازار نیز مهم تلقی می‌شود. معامله‌گران با استناد به این شاخص می‌توانند در مورد زمان ورود و خروج از بازار معاملاتی تصمیم گیری کنند. این موضوع با توجه به استراتژی مورد نظر هر معامله‌گر می‌تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال، یه معامله‌گر ممکن است خرید ۱۰۰ سهام را در صورت شکست سطح مقاومت در اولویت خود قرار دهد. در حالیکه فردی دیگر استراتژی توقف ضرر را در سطح حمایت یا نزدیک به آن تعریف کند.

محاسبه نقاط پیوت در تحلیل تکنیکال

سیستم پنج نقطه‌ای یکی از تکنیک‌های اصلی است که اکثر معامله‌گران جهت محاسبه نقاط پیوت مورد استفاده قرار می‌دهند. این سیستم، بر اساس پنج شاخص کلیدی یعنی حداکثر قیمت، حداقل قیمت، قیمت پایانی روز گذشته و نیز سطوح حمایت و مقاومت تعریف می‌شود. معادلات کاربردی در این سیستم عبارتند از:

Pivot point (P) = (Previous High + Previous Low + Previous Close)/3

S1= (P x 2) – Previous high

S2 = P – (Previous High – Previous Low)

R1 = (P x 2) – Previous Low

R2 = P + (Previous High – Previous Low)

هر یک از متغیرهای ذکر شده در معادلات فوق به صورت زیر معرفی می‌شوند:

شاخص نقطه چرخش قیمت بر اساس سه متغیر قیمت حداکثر، قیمت حداقل و قیمت پایانی روز معاملاتی قبلی توسط معامله‌گران به صورت روزانه تعیین می‌شود. این شاخص به عنوان سطح حمایت یا مقاومت اولیه عمل می‌کند. این سطوح برای تشخیص حرکات قیمتی بیشترین اعتبار را دارند و بیشترین حرکت در همین سطوح رخ می‌دهد. معاملاتی با حجم بالا اغلب زمانی که قیمت در نقطه پیوت یا نزدیک به آن باشد، اتفاق می‌افتند. برای سهام‌هایی که در ساعات خاصی از روز معامله می‌شوند، سه متغیر ذکر شده با توجه به ساعات معاملاتی استاندارد روزانه تعیین می‌شوند.

در بازارهای ۲۴ ساعته از جمله فارکس، نقاط پیوت با استفاده از زمان پایان یا بسته شدن بازار در نیویورک ( ۴ بعد از ظهر) محاسبه می‌شوند. با توجه به اینکه ساعت گرینویچ (GMT) در معاملات فارکس نیز مبنا قرار می‌گیرد، برخی از معامله‌گران پایان یک جلسه معاملاتی را در ساعت ۲۳:۵۹ GMT و شروع آن را در ساعت ۰۰:۰۰ GMT مد نظر قرار می‌دهند.

همانگونه که می‌توان با استفاده از داده‌های روز قبل جهت محاسبه شاخص Pivot Point و ارائه سطوح حمایت و مقاومت روز بعد استفاده کرد، پیش بینی این شاخص در هفته‌های آتی با استناد به داده‌های هفته گذشته نیز امکان پذیر است. این ویژگی نقش مفید و مؤثری برای معاملات مبتنی بر نوسان دارد و در تریدهای روزانه معامله‌گران نیز کارآمد خواهد بود.

معرفی انواع پیوت

به طور کلی می‌توان پیوت‌ها را به عنوان نقاط تغییر جهت قیمت معرفی کرد. این نقاط با غلبه نیروی عرضه بر تقاضا و یا بالعکس شکل می‌گیرند. معامله‌گران با توجه به نقاط پیوت می‌توانند تحرکات بازار را ارزیابی کنند. این شاخص فنی در چهار دسته کلی طبقه بندی می‌شود.

● پیوت ماژور

در نمودار قیمت‌ها، این اصطلاح به کف و سقف‌های قیمتی که در ایجاد حرکاتی قدرتمند در جهت مخالف نقش داشته‌اند، اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر در این نقاط با ایجاد برگشت‌های بزرگ در قیمت، روند صعودی به نزولی و بالعکس تبدیل می‌شود. پیوت‌های ماژور اغلب در نزدیکی سطح حمایت یا مقاومت اتفاق می‌افتند.

پیوت ماژور یا برگشت‌های بزرگ در نمودارهای قیمت در تعیین الگوهای قیمتی و خطوط روند آن به عنوان یک ابزار تکنیکال پرکاربرد و مفید تلقی می‌شوند. از دیگر ویژگی‌های این پیوت می‌توان به اوج رسیدن فعالیت خریداران یا فروشندگان در این نقاط اشاره کرد.

● پیوت مینور

پیوت مینور همانطور که از نام آن نیز پیداست در ایجاد حرکات یا تغییرات کوچک قیمت یا نوسانات کوتاه مدت نقش دارد. از آنجا که این نقطه چرخش قیمت از اعتبار کمتری برای تحلیل‌گران برخوردار است، جهت تعیین الگوهای نموداری کاربرد چندانی ندارند. رخداد این پیوت‌ها از قانون خاصی تبعیت نمی‌کند. در واقع می‌توان شکل گیری این پیوت‌ها را به صورت تصادفی معرفی کرد.

● پیوت قیمتی

پیوت قیمتی بازگوکننده همان مفهوم اصلی نقاط بازگشت قیمت است. به عبارتی، این نوع پیوت‌ها با ایجاد روندی قوی و در خلاف جهت مسیر یا روند حرکت بازار در ارتباط هستند. از ویژگی‌های شاخص این پیوت، نقش مؤثر تحرکات قیمتی بازار معاملات و جزئیات آن در رخداد آن است. یک پیوت قیمتی معتبر با مشخصه پرایس اکشنی به میزان سه کندل، تشکیل کندل بازگشتی و پیشروی مجدد آن با همان شرایط ولی در جهت معکوس شناخته می‌شود.

● پیوت محاسباتی

همانطور که از نام آن پیداست، اساس این نوع پیوت‌ها محاسبات انجام شده با استفاده از داده‌های قیمتی و فرمول‌های ریاضی است. در پیوت محاسباتی بازه زمانی به عنوان یک فاکتور مهم مد نظر قرار می‌گیرد. در واقع با توجه به تایم فریم‌ها و داده‌های قیمتی مورد استفاده، اعتبار محاسبات انجام شده تا زمان مشخصی خواهد بود. از مهم ترین انواع این پیوت‌ها می‌توان به پیوت وودی (Woodie)، خطوط کامریلا (Camarilla lines) و فیبوناچی (Fibonacci) اشاره کرد.

تشخیص پیوت ماژور و مینور

پیدا کردن نقاط پیوت ماژور و مینور

نکته مهم در تشخیص پیوت ماژور و مینور، داشتن سطحی از دانش و شناخت در زمینه تحلیل تکنیکال بازارهای مالی است. برای معامله‌گران حرفه‌ای تمایز بین این پیوت‌ها با مشاهده نمودارها و بررسی روند آنها به راحتی امکان پذیر است. با این حال، دو روش کلی جهت شناخت نقاط پیوت ماژور و مینور معرفی شده‌اند.

● فیبوناچی بازگشتی (Fibonacci Retracement levels)

در این روش چنانچه روند جدید قیمت یا اصلاح آن، حداقل ۳۸% از حرکت یا موج قبلی را جبران کند، ماژور پیوت اتفاق افتاده است. اصلاح قیمتی در محدوده‌ای کمتر از میزان ذکر شده، معرف ماژور مینور است.

● شاخص یا اندیکاتور مکدی (MACD)

مکدی به عنوان یکی از شاخص‌های تحلیل تکنیکال در تشخیص پیوت‌های ماژور و مینور معرفی می‌شود. این شاخص در تعیین جهت و قدرت روندهای صعودی و نزولی کارایی بالایی دارد. برای استفاده از این اندیکاتور باید یک تایم فریم مناسب که شامل حداقل تعداد کندل‌های لازم برای تغییر فاز آن روی موج‌های متوالی (قله و دره) قیمت باشد، انتخاب شود.

اندیکاتور MACD برای تعیین نقاط پیوت ماژور

در شاخص مکدی یک فاز منفی و یک فاز مثبت تعریف می‌شود. نقاطی از نمودار با علامت جبری مثبت مکدی، یک قله ماژور (بیشترین قیمت) و با علامت منفی، یک دره ماژور (کمترین قیمت) است. در این نقاط باید تغییرات قیمت یا مدت زمان موج برگشت، از قانون فیبوناچی بازگشتی تبعیت کند. به این معنا که باید حداقل ۳۸ درصد از تغییرات قیمت یا مدت زمان موج قبلی خود را جبران کند. در نهایت، نقاطی با این ویژگی را می‌توان به نقاط پیوت ماژور معرفی کرد. در شکل فوق این نقاط مشخص شده‌اند.

تفسیر و استفاده از پیوت پونت

کاربرد نقاط پیوت

نقاط پیوت به مفهوم یک سطح قیمت مهم برای معامله‌گران به شمار می‌آیند. این مفهوم مانند نقاط عطف معامله تلقی می‌شوند که در آن معامله‌گر انتظار ادامه روند فعلی قیمت یا معکوس شدن آن را دارد. مفهوم ذکر شده بر اساس استراتژی معاملاتی افراد معانی مختلفی دارد.

برخی از معامله‌گران نقاط حداکثر پیشین یا نقاط پایین قیمت را به عنوان یک پیوت در نظر می‌کنند. یک معامله‌گر ممکن است بالاترین سطح قیمت در تایم فریم ۵۲ هفته را به عنوان نقطه پیوت تلقی کند. با حرکت قیمت بالاتر از این سطح، افزایش قیمت توسط معامله‌گر پیش بینی می‌شود. در حالیکه با بازگشت آن به زیر سطح حداکثر قیمت در تایم فریم تعیین شده، ممکن است معامله‌گر را از موقعیت معاملاتی خود خارج کند. برای عده‌ای نیز قیمت حداکثر و حداقل روزانه، هفتگی یا نوسان حداقل و حداکثر به عنوان پیوت مطرح می‌شوند. به این ترتیب می‌توان بیان کرد که این شاخص در هر بازه زمانی می‌تواند رخ دهد.

زمانی که قیمت بالاتر و پایین‌تر از نقطه پیوت باشد، به ترتیب، به عنوان روند صعودی و روند نزولی در نظر گرفته می‌شود. R1 و R2 به عنوان سطوح مقاومت یا سطوح بالاتر از نقاط پیوت و S1 و S2 نیز به عنوان سطوح حمایت یا پایین تر از این شاخص معرفی می‌شوند. با حرکت قیمت به زیر نقطه پیوت، ممکن است این اکشن تا سطح S1 تداوم داشته باشد. چنانچه در این حالت قیمت به محدوده پایین تر از S1 کاهش پیدا کند، می‌تواند تا سطح S2 ادامه یابد. همین تفسیر در مورد سطوح R1 و R2 نیز وجود دارد.

در حال حاضر، این شاخص به عنوان راهنمایی برای درک چگونگی حرکت قیمت مورد استفاده قرار می‌گیرد. محاسبه این شاخص، سطوح حمایت و مقاومت را نیز ارائه می‌دهد. محاسبه آن در بازه‌های زمانی مختلف، اطلاعات ارزشمندی را برای معاملات روزانه و مبتنی بر نوسان در دسترس قرار می‌دهد.

محدودیت استفاده از Pivot Points

نقاط پیوت یک ابزار عالی برای شناسایی مناطق حمایت و مقاومت تعریف می‌شوند. استفاده از این ابزار فنی در ترکیب با سایر ابزارهای تجزیه و تحلیل تکنیکال می‌تواند بهترین عملکرد را به معامله‌گر ارائه دهد. در حالی که این شاخص برای برخی از معامله‌گران سودمند تلقی می‌شود، ممکن است برای گروهی دیگر اینگونه نباشد. ویژگی‌هایی چون نوسانات یا حرکت رفت و برگشتی قیمت در یک سطح، عدم اطمینان از موقعیت متوقف شدن و معکوس شدن قیمت یا رسیدن قیمت به سطوح مشخص شده در نمودار باعث می‌شود تا این شاخص نیز همانند همه اندیکاتورها فقط به عنوان بخشی از یک پلن تجاری کامل مورد استفاده قرار گیرد.

گرچه نقاط پیوت در پیش بینی حرکات قیمت ابزاری بسیار خوب و کاربردی معرفی می‌شوند، اما باید توجه داشت که موفقیت و کسب سود در بازارهای مالی منحصراً با تکیه به یک شاخص بدست نمی‌آید. سهمی از این موفقیت به دانش و مهارت معامله‌گر و توانایی او جهت استفاده مؤثر از این شاخص به همراه سایر اشکال تحلیل‌های تکنیکال مرتبط است. سایر شاخص‌های فنی می‌توانند هر ابزاری چون اندیکاتور مکدی، الگوهای کندل استیک یا استفاده از میانگین متحرک جهت تعیین روند بازار باشند. هر چه تعداد شاخص‌های مثبت کاربردی در یک معامله بیشتر باشند، شانس موفقیت در آن نیز با احتمال بیشتری همراه است.

تحلیل تکنیکال در معاملات بازار مالی با بررسی نقطه پیوت

نقاط پیوت را می‌توان یکی از ابزارهای کاربردی در تحلیل فنی معاملات بازار مالی معرفی کرد. با توجه به آن معامله‌گران می‌توانند اهداف معاملاتی خود را در مسیر درستی پیش ببرند. بر اساس مقادیر سطوح مقاومت و حمایت نیز می‌توانند نقطه ضرر و قیمت هدف را تعیین کنند.

گرچه داشتن آگاهی و دانش درباره این شاخص می‌تواند در کسب موفقیت و سودآوری در معاملات مهم تلقی شود، اما نباید صرف تکیه بر آن را جهت انجام معاملات کافی و عاقلانه دانست. در واقع، یک تحلیل تکنیکال قدرتمند بر پایه ترکیبی از اندیکاتورها یا ابزارهای معرفی شده در این مقوله معرفی می‌شود. در این صورت می‌توان بر اساس داده‌ها و استدلال‌های بهتر و مطمئن‌تری به بررسی روند بازار پرداخت.

اصلاح یا بازگشت، تفاوت چیست؟

اغلب ما تا به حال به این سوال برخورده‌ایم که افت قیمت در سهامی که داریم بلندمدت است یا صرفا به اصطلاح سکسکه بازار است. بعضی از ما سهام‌هایی را در این موقعیت فروخته‌ایم و تنها چند روز بعد شاهد دستیابی به قله‌های قیمتی جدیدی از آن سهم بودیم . این سناریو می‌تواند آزاردهنده و خیلی آشنا باشد. اگر بدانید که چگونه اصلاحات قیمتی را به درستی تشخیص دهید و شروع به پیشرفت در عملکرد خود بکنید، می‌توانید کاملا از این سناریو دوری کنید.

  • اصلاح یک جور بازگشت قیمتی موقتی است که در روندهای بلندمدت اتفاق می‌افتد.
  • اصلاح در یک روند صعودی توسط ایجاد کف‌های بالاتر و همینطور سقف‌های بالاتر تشخیص داده می‌شود.
  • در سمت مقابل بازگشت زمانی اتفاق می‌افتد که سمت و سوی روند تغییر کند.
  • زمانی‌که بازگشت اتفاق می‌افتد، قیمت تمایل دارد در جهتی که بازگشت اتفاق افتاده برای یک دوره طولانی‌تر به حرکت خود ادامه دهد.
  • بازگشت‌ها معمولا به وسیله الگوهای شناخته شده مانند سقف دوقلو تشخیص داده می‌شوند.

اصلاح‌ها بازگشت‌های قیمتی موقتی هستند که در روندهای بزرگتر تشکیل می‌شوند. نکته کلیدی در این بین این است که این بازگشت‌های قیمتی موقتی باشند و نشان‌دهنده تغییر در روند بزرگتر نباشند.

توجه کنید با وجود اصلاح، روند بلندمدتی که در چارت پایینی نشان داده شده سالم مانده است. قیمت سهم همچنان در حال رشد کردن است. وقتی قیمت به سمت بالا حرکت می‌کند ، سقف جدیدی می‌سازد و وقتی پایین می‌آید مجددا قبل از رسیدن به کف قبلی حرکت رو به بالای خود را آغاز می‌کند. این حرکت یکی از اصول یک روند رو به بالا است که حتما باید سقف‌های بالاتر از سقف‌های قبلی و کف‌های بالاتر از کف‌های قبلی تشکیل گردد. تا زمانی که این اتفاق می‌افتد روند صعودی است.

تنها اگر یکبار در روند صعودی کفی پایین‌تر از کف قبلی و سقفی پایین‌تر از سقف قبلی تشکیل شود روند زیر سوال می‌رود و ممکن است بازگشت قیمتی رخ دهد.

در سمت مقابل، یک بازگشت قیمتی زمانی رخ می‌دهد که روند قیمتی دارایی تغییر مسیر بدهد. این بدان معنی است که قیمت به حرکت در این جهت مخالف برای یک دوره طولانی ادامه دهد. این تغییرات جهت، می‌تواند به صورت صعود بعد از یک روند نزولی یا نزول بعد از یک روند نزولی باشدو

بیشتر اوقات این تغییر یک انتقال(تغییر بزرگ) در قیمت است. هرچند ممکن است یک عقب‌نشینی (پولبک) باشد تا قیمت به جهت قبلی خود برسد. این غیرممکن است که فورا بگوییم اصلاح قیمتی فعلی یک پولبک(عقب‌نشینی) است یا ادامه بازگشت قیمتی. این تغییر می‌تواند یک تغییر ناگهانی باشد یا روزها، هفته‌ها یا حتی سال‌ها طول بکشد تا شکل بگیرد.

میانگین متحرک (MA) و خطوط روند به معامله‌گران در تشخیص تغییر روندها کمک می‌کند. بازگشت‌های بین روز برای معامله‌گران روزانه مهم است، ام افرادی با دید بلندتر یا سرمایه‌گذاران بر روی تغییرات ماهانه یا فصلی تمرکز می‌کنند. همانطور که در تصویر زیر نشان داده شده زمانی که قیمت به زیر یک میانگین متحرک یا خط روند می‌رود، معامله‌گران می‌دانند که باید منتظر یک تغییر روند باشند.

این نمودار نشان می‌دهد که قیمت دارایی در یک روند صعودی در حال حرکت است و درحال تشکیل سقف‌های بالاتر از قبل و کف‌های بالاتر از قبل می‌باشد. سپس قیمت به پایین خط روند سقوط می‌کند و کفی پایین‌تر از کف قبلی تشکیل می‌دهد. دارایی یک پولبک تشکیل می‌دهد اما به روند نزولی خود باز هم ادامه می‌دهد. زمانی‌‌که قیمت شروع به ساخت سقف‌ها و کف‌هایی بالاتر از سقف‌ها و کف‌های قبلی بکند، نشان‌دهنده تغییر روند به روند صعودی خواهد بود.

مهم است که راه تشخیص اصلاح و بازگشت قیمت را بدانید. چند تفاوت عمده و کلیدی بین این دو وجود دارد و شما باید در دسته‌بندی تحرکات قیمتی این تفاوت‌ها را لحاظ کنید:

اقدام به فروش توسط موسسات (معاملات سطح کلان)

حفظ سود توسط معامله‌گران خرد (معاملات سطح خرد)

اشتیاق بسیار کم به خرید

وجود علاقه به خرید حین نزول

چندین الگوی بازگشتی-معمولا الگوهای نموداری (سقف دوقلو)

عدم وجود الگوهای برگشتی یا درصورت وجود به تعداد بسیار کم-معمولا محدود به کندل‌ها

افزایش اشتیاق کوتاه مدت

بدون تغییر در اشتیاق کوتاه مدت

اشتیاق کوتاه مدت

بازگشت بلند‌مدت ، بیش از چند هفته به طول می‌انجامد

بازگشت کوتاه‌مدت ،تنها یک تا دو هفته به طول می‌انجامد.

تایم فریم(قالب زمانی)

تغییر یا پیش‌بینی تغییر بنیادی

بدون تغییر بنیادی

می‌تواند در هر زمانی رخ بدهد حتی در حین معاملات عادی

معمولا پس از سودهای بزرگ رخ می‌دهد

شمع‌های برگشتی-این نوع شمع‌ها (کندل‌ها) شامل پوشا ، سربازها و دیگر الگوهای شمعی مشابه است.

شمع‌های عادی یا همان عدم تعجب-این نوع از شمع‌ها معمولا دارای قسمت پایینی یا بالایی بلند هستند

همانگونه که در جدول بالا می‌بینید ، به خاطر داشته باشید که اشتیاق کوتاه مدت با تاخیر مشخص می‌گردد پس ممکن است مشکل باشد بر اساس تایم فریم‌تان در مورد آن تصمیم بگیرید.

جدول بالا را می‌توان به این صورت خلاصه کرد که بگوییم اصلاح‌ها نوعی بی‌تصمیمی در حرکتشان دارند و بازگشت‌ها اقدامات محکم و مطمئنی را نشان می‌دهند. حجم ممکن است هنگام پولبک پایین باشد اما در بازگشت، قیمت ‌جهش کند. اولی منفعل است ؛ دومی تهاجمی است. کف‌های بالاتر و سقف‌های بالاتر نشان‌دهنده اصلاح قیمت در یک روند صعودی هستند، در حالی‌که بازگشت‌های قیمتی معمولا بر خلاف آن‌ها توسط الگوهایی مانند سقف دوقلو- دو سقف هم اندازه و سپس یک کف جدید- یا الگوی سر و شانه- سقف پایین‌تری که در ادامه یک کف پایین‌تر نیز ایجاد می‌کند- شناخته می‌شود. حتی حرکات کوتاه مدت که توسط شمع‌های تکی بازتاب می‌یابند در زمان اصلاح قیمتی منفعل‌ترند، در حالی‌که شمع‌هایی که هنگام تغییر جهت یک روند صعودی شکل می‌گیرند معمولا بسیار بلند و با تحرک و جنبندگی بالا هستند.

خب، چرا تشخیص اصلاح قیمتی انقدر مهم است؟ هرگاه که اصلاح قیمتی رخ می‌دهد، بیشتر معامله‌گران و سرمایه‌گذاران با یک تصمیم‌گیری سخت مواجه می‌شوند. آن‌ها سه گزینه در پیش‌روی خود دارند:

  • برای فروش دست نگه دارند که در صورت تبدیل شدن آن به تغییر جهت روند می‌تواند منجر به زیان‌های بزرگی گردد.
  • فروش و خرید مجدد در صورت بازگشت قیمتی ، که نتیجه بی چون و چرای آن اتلاف مقداری پول به دلیل کمیسیون‌ها (کارمزدها) و شکاف‌ها است و همچنین ممکن است فرصت خرید مجددی ، در صورت رشد سریع قیمت دست ندهد .
  • فروش بی درنگ که میتواند منجر به از دست رفتن موقعیت کسب سود در صورت بازگشت قیمت شود.

با تشخیص درست تحرکات و اینکه آیا شاهد اصلاح قیمت هستید یا بازگشت روند قیمت را شاهد هستید شما قادر خواهید بود هزینه‌های خود را کاهش دهید و ضررهای خود را محدود و به سودهای بیشتری دست‌یابید.

برای اینکه قادر به تشخیص اصلاح باشید باید تشخیص محدوده را بیاموزید.

نسبت‌های اصلاحی فیبوناچی ابزارهایی عالی برای محاسبه محدوده اصلاح هستند . از ابزار فیبوناچی اصلاحی که در اکثر نرم‌افزارهای تحلیل نمودار موجود است، برای کشیدن خطی از سقف به کف آخرین موج اصلی استفاده کنید.

اصلاحاتی بین 23%و 78% از موج اصلی شایع هستند. این بدان معنی نیست که سهام 23% افت می‌کند. در حقیقت، به این معنی است که اگر سهم اخیرا از 10$ به اندازه 5$ رشد داشته احتمالا حداقل 23% از این حرکت 5 دلاری را اصلاح خواهد کرد- یا به عبارتی 1.15 دلار . اگر هنوز روند رو به بالا باشد، با فرض اینکه 15$ یک سقف جدید بوده و 10$ کف قبلی بوده، پس می‌توانیم نتیجه بگیریم که روند صعودی هنوز سالم است و البته این در صورتی است که طی حرکتی جدید سقف جدیدی بسازد. اگر به بالای 15$ نرسید و شروع به افت مجدد کرد شاید زمان آن رسیده که از آن خارج شوید.

نقاط بازگشتی سطوحی هستند که معمولا برای تعیین کردن محدوده اصلاحی استفاده می‌گردند. از آنجاییکه قیمت معمولا اطراف نقاط بازگشتی سطوح حمایت و مقاومت معکوس می‌شود اگر قیمت بی‌توجه به این نقاط از آن‌ها عبور کند نشانگر یک روند قوی است. نقاط بازگشتی معمولا توسط معامله گران استفاده می‌گردند، آن‌ها از قیمت‌های دیروز برای نشان دادن محدوده حمایت و مقاومت برای روز معاملاتی بعد استفاده می‌کنند.

اگر خط روند اصلی که روند اصلی را تشکیل داده با حجم بالایی شکسته شود، احتمالا بازگشت روند قیمتی رخ خواهد داد. الگوهای نمودار و شمع‌ها معمولا به همراه خط روندها استفاده می‌گردند تا بازگشت قیمتی را تایید کنند.

چارت پایینی این قضیه را در عمل نشان می‌دهد ، یک روند نزولی در آنجا مستقر است، اما پس از آن قیمت به بالای خط روند حرکت می‌کند. در این نقطه، قیمت یک کف بالاتر ساخته. در پی این شکست خط روند، اصلاح کوچکی رخ می‌دهد اما بعد از آن قیمت بازهم بالاتر می‌رود در حالی‌که از حجم قوی هم برخوردار است. این حرکت دیگر اصلاح در یک روند نزولی محسوب نمی‌شود (اصلاح روند نزولی رشد قیمت است) به دلیل آنکه این موج به طور کلی روند را برگردانده است و روند اصلی الان صعودی است.

معامله با سیگنال‌های اشتباه

حتی یک اصلاح قیمت که تمام قیدهای ذکر شده در جدول بالا را داشته باشد ممکن است با کوچکترین اخطار تبدیل به بازگشت روند قیمتی شود. بهترین روش برای حفاظت از خودتان در مقابل چنین بازگشت‌هایی استفاده از سفارشاتی با قابلیت ایجاد حدضرر است.

به طور خاص، شما می‌خواهید ریسک خروج حین اصلاح قیمتی را پایین بیاورید و همزمان قادر به خروج موفق از بازگشت قیمتی باشید . این کار احتیاج به تمرین دارد و غیرممکن است که همیشه در آن موفق باشید. گاهی اوقات، چیزی که به نظر بازگشت قیمتی می‌آید تنها یک اصلاح قیمتی بوده و چیزی که به نظر اصلاح قیمتی می‌آمد ممکن است به بازگشت روند ختم شود.

به عنوان یک معامله‌گر بین اصلاح و بازگشت قیمت تفاوت قائل شوید. بدون این دانش و آگاهی شما دچار ریسک خروج بسیار زودهنگام و از دست دادن موقعیت سود، نگهداری بیش از حد و رسیدن به ضرر و یا از دست دادن پول و تلف کردن سرمایه به واسطه پرداخت کمیسیون‌ها و کارمزدها/شکاف‌ها، هستید. با ترکیب تحلیل تکنیکال و تعدادی از معیارهای پایه‌ای تشخیص ،شما قادرخواهید بود از خودتان در مقابل این ریسک محافظت کنید و سرمایه معاملاتی خود را بهتر استفاده کنید..



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.