احساسات معامله گران در بازار آتی


پله های موفقیت در بازار سرمایه – پله سوم

در " قسمت اول " و " قسمت دوم " این مقاله به نکات مهمی در زمینه موفقیت در بازار سرمایه اشاره شد . در این قسمت به ادامه این موضوع می پردازیم.

حد زیان، صمیمی ترین دوست ما در بازارهای مالی

شاید از خود بپرسیم که چگونه حد زیان می تواند برای ما معامله گران یک دوست صمیمی باشد؟! حد زیان و خط قرمزی که بر مبنای این پارامتر در سیستم های معاملاتی تعریف می‌کنیم باعث نجات سرمایه در طول دوره‌های خطرناک سرمایه گذاری ما میشود. مهم آن است که نوع نگاهمان به حد زیان را اصلاح کنیم. حد زیان یک واژه برای زیان کردن نیست، بلکه یک واژه برای ایجاد امنیت و آرامش است. فرض کنید شما یک راننده اتومبیل هستید که در بیست سال اخیر تصادفی نداشته اید و به این باور رسیده اید که کاملا با احتیاط و مهار شده رانندگی می‌کنید. آیا این احتیاط شما و اینکه مهارت بالایی در رانندگی دارید با عث می شود تا در سال بیست و یکم خودروی خود را بیمه نکنید؟! که اگر این اتفاق رخ دهد و خودرویتان بیمه نشود امکان دارد که براحتی بخش قابل توجهی از پس انداز و اندوخته تمام زندگی تان فدای آن تصمیم اشتباه بشود! چون باور داریم تصادف یک امر محتمل است و عدم تصادف در بیست سال اخیر ارتباطی با تصادف نکردن در سال بیست و یکم ندارد (اگر چه احتمال تصادف کم است ولی صفر نیست). شما هزینه ای به عنوان بیمه برای خودرو انجام می دهید ولی آیا نگاه شما به بیمه، هزینه است؟ و یا آن را یک سوپاپ اطمینان برای آرامش بیشتر در رانندگی در نظر می گیرید؟

حد زیان در معامله گری نیز همین گونه است. مواقعی که خطا میکنیم و به هر دلیلی حد زیان‌ها فعال می شود باید خوشحال باشیم که جلوی زیان را می‌گیریم. عیناً مطابق با همان ضرب المثل قدیمی که می گوید جلوی زیان را هر جا بگیریم منفعت است.

mitH0qk91bsauCV8VC4n13ByXpBHgNiZbYgiEB9d.jpg

رفتارهایی که باید اکیداً از آنها دوری کرد

معامله انتقام جویانه

هر معامله‌گر موقعی که در یک موقعیت معاملاتی زیان میکند، درگیر احساسات و هیجانات معامله‌گری می شود، به طوری که تصمیم می‌گیرد هر طور شده در کوتاه ترین زمان آن زیان را جبران کند. عموماً مواقعی که شما برای جبران یک معامله زیانده اقدام به انجام معامله جدید می‌کنید، پوزیشن جدید شما منجر به موفقیت نمی‌شود و خطرناک تر آنکه یک رویه و باور غلط را در ذهن ایجاد میکند که یک موقعیت معاملاتی مسئول جبران موقعیت‌های معاملاتی دیگر است. آنچه برای ما اهمیت دارد دانستن این نکته است که هر موقعیت معاملاتی مستقل بوده و کوچکترین وابستگی به معاملات دیگر ندارد. تک تک موقعیت‌های معاملاتی ما در راستای رشد حساب و سرمایه ما هستند و اگر در این بین برخی منجر به زیان شوند، موقعیت‌های دیگر در صدد جبران آن زیان نیستند، بلکه به شکل مستقل باید به آنها نگریست. اگر یاد بگیریم بعد از هر معامله، ماشین حساب ذهن خود را ریست کنیم، بسیاری از مشکلات حل می شود. بگذارید مثالی برایتان بزنم:

فرض کنید در یک بازی تخته نرد، شما یک جفت تاس بسیار نامناسب می آورید که هیچ کمکی به پوزیشن شما در بازی نمیکند و در نتیجه رقیب شما در موقعیت بهتری برای برنده شدن قرار میگیرد. حالا در دور بعد تاس ریختن، آیا باید انتظار داشته باشید که به دلیل تاس بدی که بار پیش آوردید، این بار حتماً یک جفت ایده آل برای شما ریخته بشود و اگر این امر صورت نپذیرفت یعنی شما مورد بی انصافی و بدشانسی قرار گرفته و به دنبال ارضای حس خشم و انتقام خود بروید؟ طبیعتاً خیر! واقعیت این است که هر بار که تاس می ریزید، احتمال آوردن یک جفت عدد یکسان بوده و ربطی به اینکه سری پیش شما چه تاسی آورده بودید ندارد!

بخش قابل توجهی از حس انتقام گرفتن در یک پروسه زمانی تعدیل میشود و جای خود را به عقلانیت و یک رفتار غیر احساسی می دهد، در فضای معامله گری نیز چنین است، موقعی که شما بعد از یک ضرر و زیان یک سیلی از بازار می خورید ، دلیلی ندارد برای جبران آن ضرر همان زمان اقدام کنید! گاهی باید صبور بود و اجازه داد سیستم معاملاتی در یک زمان درست مجدد سیگنال تولید کند. با طراحی سیستم معاملاتی و پایبند بودن به آن بخش قابل توجهی احساسات معامله گران در بازار آتی از این ناهنجاری‌های معاملاتی از میان خواهد رفت و شما تبدیل به یک معامله‌گر حرفه‌ای می شوید که این سیلی‌ها را جزئی از یک فرآیند طبیعی معامله‌گری قلمداد میکند.

xXVbUAwHgpolrR5AwOXfVtY4pGCVzb36PF1WdMZK.jpg

آرزو، امید، دعا

واژه های زیبا ولی غیر قابل استفاده در بازارهای مالی! اینکه انسان امید داشته باشد و دعا کند، برای ایجاد آرامش و تلقین سبک شدن می تواند بسیار مفید باشد. اما اینکه بخواهیم در بازارهای مالی با امیدوار بودن و آرزو کردن به موفقیت برسیم امری نشدنی و محال است! مثل معروفی داریم که میگوید "از تو حرکت، از خدا برکت". باید بدانیم که خداوند مطلقاً موفقیت شما و رسیدن به برکت را مشروط به سکون و بی عملی و صرفاً دعا کردن و امید داشتن شما نکرده و گفته حرکتی از سوی شما باید رخ بدهد که منجر به برکتی شود. در صورتی که ما سیستم معاملاتی قوی نداشته باشیم و از یک سبک معاملاتی ویژه تبعیت نکنیم، در خصوص کدامین برکت یا موفقیت می توانیم بحث کنیم؟

جمله معروفی است که میگوید هر زمان سهمی خریدید و وارد زیان شدید و زیانتان از حدی بیشتر شد که برای نجات سهمتان، دستتان به نشانه دعا به سمت آسمان رفت، همان زمان سهام را بفروشید و خود را رها کنید! اینکه شما از یک سیستمی برای معامله گری استفاده کنید و در قالب همان سیستم معامله انجام دهید، هیچ ایرادی ندارد برای موفقیت سیستم خود آرزو هم بکنید! اما باید باور داشته باشید که عامل موفقیت شما قطعاً در اجرا و کاربست درست و منظم همان سیستم خواهد بود.

ترس و طمع

دو احساس منفی که در دنیای معامله گری بسیاری را اسیر میکند. گاهی به واسطه سود بیشتر طمع میکنیم و سهام را نمی فروشیم و سپس بازار با قدرت بر میگردد و بخش زیادی از سود حاصله از بین می رود. گاهی هم به واسطه ترس سهممان را زود میفروشیم و پس از آن سهم با قدرت سودهای بزرگ میدهد که ما از آن بی نصیبیم. و ما هر احساسات معامله گران در بازار آتی دور در پینگ پونگ بین ترس و طمع سرگردانیم و گاهی زود میفروشیم و گاهی دیر! و نمی دانیم که این بار آیا باید زود فروخت که می ریزد یا باید صبور بود که بالاتر می رود! این دو احساس باعث میشوند که همواره در کف‌های قیمتی فروشنده هایی باشند و در سقف‌های قیمتی خریدارهایی برای خریدن. امید به رشد بیشتر باعث میشود در سقف‌ها عده زیادی بخرند و ناامیدی و هراس از افت بیشتر قیمت ها باعث می گردد در کف های قیمتی افراد زیادی به دنبال فروش باشند.

6IV1xof0PhBlHouvkb4quEWhlwu7M7U15w3LwFoF.jpg

تنها یک معامله گر حرفه ای است که بدون تحت تأثیر قرار گرفتن میتواند از این احساسات و هیجاناتی که معامله گران غیر حرفه ای بدان گرفتار هستند نهایت استفاده را ببرد و حساب معاملاتی خود را رشد دهد. ترس و طمع دو واژه‌ای است که به طور کامل باید از فرهنگ لغت معامله‌گری ما حذف بشوند. ما بایستی در سیستم معاملاتی با تدوین بخش های مهم و کلیدی، خود را از اسارت این دو احساس منفی برهانیم.

پله های موفقیت در بازار سرمایه – پله سوم

در " قسمت اول " و " قسمت دوم " این مقاله به نکات مهمی در زمینه موفقیت در بازار سرمایه اشاره شد . در این قسمت به ادامه این موضوع می پردازیم.

حد زیان، صمیمی ترین دوست ما در بازارهای مالی

شاید از خود بپرسیم که چگونه حد زیان می تواند برای ما معامله گران یک دوست صمیمی باشد؟! حد زیان و خط قرمزی که بر مبنای این پارامتر در سیستم های معاملاتی تعریف می‌کنیم باعث نجات سرمایه در طول دوره‌های خطرناک سرمایه گذاری ما میشود. مهم آن است که نوع نگاهمان به حد زیان را اصلاح کنیم. حد زیان یک واژه برای زیان کردن نیست، بلکه یک واژه برای ایجاد امنیت و آرامش است. فرض کنید شما یک راننده اتومبیل هستید که در بیست سال اخیر تصادفی نداشته اید و به این باور رسیده اید که کاملا با احتیاط و مهار شده رانندگی می‌کنید. آیا این احتیاط شما و اینکه احساسات معامله گران در بازار آتی مهارت بالایی در رانندگی دارید با عث می شود تا در سال بیست و یکم خودروی خود را بیمه نکنید؟! که اگر این اتفاق رخ دهد و خودرویتان بیمه نشود امکان دارد که براحتی بخش قابل توجهی از پس انداز و اندوخته تمام زندگی تان فدای آن تصمیم اشتباه بشود! چون باور داریم تصادف یک امر محتمل است و عدم تصادف در بیست سال اخیر ارتباطی با تصادف نکردن در سال بیست و یکم ندارد (اگر چه احتمال تصادف کم است ولی صفر نیست). شما هزینه ای به عنوان بیمه برای خودرو انجام می دهید ولی آیا نگاه شما به بیمه، هزینه است؟ و یا آن را یک سوپاپ اطمینان برای آرامش بیشتر در رانندگی در نظر می گیرید؟

حد زیان در معامله گری نیز همین گونه است. مواقعی که خطا میکنیم و به هر دلیلی حد زیان‌ها فعال می شود باید خوشحال باشیم که جلوی زیان را می‌گیریم. عیناً مطابق با همان ضرب المثل قدیمی که می گوید جلوی زیان را هر جا بگیریم منفعت است.

mitH0qk91bsauCV8VC4n13ByXpBHgNiZbYgiEB9d.jpg

رفتارهایی که باید اکیداً از آنها دوری کرد

معامله انتقام جویانه

هر معامله‌گر موقعی که در یک موقعیت معاملاتی زیان میکند، درگیر احساسات و هیجانات معامله‌گری می شود، به طوری که تصمیم می‌گیرد هر طور شده در کوتاه ترین زمان آن زیان را جبران کند. عموماً مواقعی که شما برای جبران یک معامله زیانده اقدام به انجام معامله جدید می‌کنید، پوزیشن جدید شما منجر به موفقیت نمی‌شود و خطرناک تر آنکه یک رویه و باور غلط را در ذهن ایجاد میکند که یک موقعیت معاملاتی مسئول جبران موقعیت‌های معاملاتی دیگر است. آنچه برای ما اهمیت دارد دانستن این نکته است که هر موقعیت معاملاتی مستقل بوده و کوچکترین وابستگی به معاملات دیگر ندارد. تک تک موقعیت‌های معاملاتی ما در راستای رشد حساب و سرمایه ما هستند و اگر در این بین برخی منجر به زیان شوند، موقعیت‌های دیگر در صدد جبران آن زیان نیستند، بلکه به شکل مستقل باید به آنها نگریست. اگر یاد بگیریم بعد از هر معامله، ماشین حساب ذهن خود را ریست کنیم، بسیاری از مشکلات حل می شود. بگذارید مثالی برایتان بزنم:

فرض کنید در یک بازی تخته نرد، شما یک جفت تاس بسیار نامناسب می آورید که هیچ کمکی به پوزیشن شما در بازی نمیکند و در نتیجه رقیب شما در موقعیت بهتری برای برنده شدن قرار میگیرد. حالا در دور بعد تاس ریختن، آیا باید انتظار داشته باشید که به دلیل تاس بدی که بار پیش آوردید، این بار حتماً یک جفت ایده آل برای شما ریخته بشود و اگر این امر صورت نپذیرفت یعنی شما مورد بی انصافی و بدشانسی قرار گرفته و به دنبال ارضای حس خشم و انتقام خود بروید؟ طبیعتاً خیر! واقعیت این است که هر بار که تاس می ریزید، احتمال آوردن یک جفت عدد احساسات معامله گران در بازار آتی یکسان بوده و ربطی به اینکه سری پیش شما چه تاسی آورده بودید ندارد!

بخش قابل توجهی از حس انتقام گرفتن در یک پروسه زمانی تعدیل میشود و جای خود را به عقلانیت و یک رفتار غیر احساسی می دهد، در فضای معامله گری نیز چنین است، موقعی که شما بعد از یک ضرر و زیان یک سیلی از بازار می خورید ، دلیلی ندارد برای جبران آن ضرر همان زمان اقدام کنید! گاهی باید صبور بود و اجازه داد سیستم معاملاتی در یک زمان درست مجدد سیگنال تولید کند. با طراحی سیستم معاملاتی و پایبند بودن به آن بخش قابل توجهی از این ناهنجاری‌های معاملاتی از میان خواهد رفت و شما تبدیل به یک معامله‌گر حرفه‌ای می شوید که این سیلی‌ها را جزئی از یک فرآیند طبیعی معامله‌گری قلمداد میکند.

xXVbUAwHgpolrR5AwOXfVtY4pGCVzb36PF1WdMZK.jpg

آرزو، امید، دعا

واژه های زیبا ولی غیر قابل استفاده در بازارهای مالی! اینکه انسان امید داشته باشد و دعا کند، برای ایجاد آرامش و تلقین سبک شدن می تواند بسیار مفید باشد. اما اینکه بخواهیم در بازارهای مالی با امیدوار بودن و آرزو کردن به موفقیت برسیم امری نشدنی و محال است! مثل معروفی داریم که میگوید "از تو حرکت، از احساسات معامله گران در بازار آتی خدا برکت". باید بدانیم که خداوند مطلقاً موفقیت شما و رسیدن به برکت را مشروط به سکون و بی عملی و صرفاً دعا کردن و امید داشتن شما نکرده و گفته حرکتی از سوی شما باید رخ بدهد که منجر به برکتی شود. در صورتی که ما سیستم معاملاتی قوی نداشته باشیم و از یک سبک معاملاتی ویژه تبعیت نکنیم، در خصوص کدامین برکت یا موفقیت می توانیم بحث کنیم؟

جمله معروفی است که میگوید هر زمان سهمی خریدید و وارد زیان شدید و زیانتان از حدی بیشتر شد که برای نجات سهمتان، دستتان به نشانه دعا به سمت آسمان رفت، همان زمان سهام را بفروشید و خود را رها کنید! اینکه شما از یک سیستمی برای معامله گری استفاده کنید و در قالب همان سیستم معامله انجام دهید، هیچ ایرادی ندارد برای موفقیت سیستم خود آرزو هم بکنید! اما باید باور داشته باشید که عامل موفقیت شما قطعاً در اجرا و کاربست درست و منظم همان سیستم خواهد بود.

ترس و طمع

دو احساس منفی که در دنیای معامله گری بسیاری را اسیر میکند. گاهی به واسطه سود بیشتر طمع میکنیم و سهام را نمی فروشیم و سپس بازار با قدرت بر میگردد و بخش زیادی از سود حاصله از بین می رود. گاهی هم به واسطه ترس سهممان را زود میفروشیم و پس از آن سهم با قدرت سودهای بزرگ میدهد که ما از آن بی نصیبیم. و ما هر دور در پینگ پونگ بین ترس و طمع سرگردانیم و گاهی زود میفروشیم و گاهی دیر! و نمی دانیم که این بار آیا باید زود فروخت که می ریزد یا باید صبور بود که بالاتر می رود! این دو احساس باعث میشوند که همواره در کف‌های قیمتی فروشنده هایی باشند و در سقف‌های قیمتی خریدارهایی برای خریدن. امید به رشد بیشتر باعث میشود در سقف‌ها عده زیادی بخرند و ناامیدی و هراس از افت بیشتر قیمت ها باعث می گردد در کف های قیمتی افراد زیادی به دنبال فروش باشند.

6IV1xof0PhBlHouvkb4quEWhlwu7M7U15w3LwFoF.jpg

تنها یک معامله گر حرفه ای است که بدون تحت تأثیر قرار گرفتن میتواند از این احساسات و هیجاناتی که معامله گران غیر حرفه ای بدان گرفتار هستند نهایت استفاده را ببرد و حساب معاملاتی خود را رشد دهد. ترس و طمع دو واژه‌ای است که به طور کامل باید از فرهنگ لغت معامله‌گری ما حذف بشوند. ما بایستی در سیستم معاملاتی با تدوین بخش های مهم و کلیدی، خود را از اسارت این دو احساس منفی برهانیم.

درس ۶۰ : اندیکاتور‌های احساسات بازار

درس ۶۰ : اندیکاتور‌های احساسات بازار

در این درس، درباره‌ی مفهوم احساسات بازار و روش‌های سنجش احساسات بازار توضیحاتی ارائه می‌کنیم.

نکاتی درباره تحلیل تکنیکال - اندیکاتور‌های احساسات بازار

در هر نوع بازار، مالی، تجاری، یا مصرفی، قیمت‌ها وقتی تعیین‌ می‌شوند که عرضه و تقاضا در تعادل قرار داشته باشند. فارغ از آن‌که اندیکاتور تکنیکال یا گزارش بنیادی مورد علاقه‌تان چه می‌گوید، قیمت‌ها حرکت نمی‌کنند مگر آن‌که رابطه‌ی میان عرضه و تقاضا تغییر کند. از آن‌جا که باورهای افراد درباره‌ی ارزش یا مقدار منصفانه بر مبنای انتظارات آن‌ها‌ از آینده است، قیمت‌هایی که آن‌ها تمایل به معامله دارند با حال‌وهوای حاکم بر بازار تغییر می‌کند. در این بخش، به بررسی این مسئله می‌پردازیم که چگونه از انتظارات بازار می‌توان برای اتخاذ تصمیم‌های معاملاتی استفاده کرد.

اندازه‌گیری انتظاراتی که باعث حرکت بازارها می‌شوند

احساسات بازار اصطلاحی است که برای جمع‌بندی تمام انتظارات بازار کاربرد دارد. محدوده‌ی آن از ترس و ناامیدی شروع می‌شود و تا بی‌تفاوتی، حرص، و خشنودی از خود نیز ادامه می‌یابد. در پایین یک بازار خرسی یا نزولی، انتظارات شرکت‌کنندگان بازار تقریبا متفق‌القول کاهش قیمت‌ها و افزایش زیان‌های مالی است. با شروع حرکت صعودی، برخی از این شرکت‌کنندگان امیدوار می‌شوند و قیمت‌ها از پایین‌ترین سطوح شروع به حرکت به سمت بالا می‌کنند. تا میانه‌های این بازار گاوی یا صعودی، بسیاری از این بازیگران انتظارات‌شان را تغییر داده‌اند، ولی همگان نظر صعودی به بازار ندارند.

نزدیک به پایان این روند صعودی، تقریبا همه بر این نظر هستند که روند به حرکت خود ادامه می‌دهد. عده‌ی زیادی ریسک می‌کنند و حرص به حس حاکم بر بازار تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، احساسات بازار به اوج خود می‌رسد. وقتی این اتفاق می‌افتد، هیچ‌کس برای خریدِ بیش‌تر باقی نمی‌ماند. قیمت‌ها دیگر نمی‌توانند بالا بروند، زیرا همه‌ی افراد اقدام به خرید کرده‌اند.

ابزارهای تکنیکال قابل سنجش بسیاری برای احساسات بازار وجود دارند. برخی از آن‌ها بازیگران بزرگ را با بازیگران کوچک مقایسه می‌کنند، برخی‌ها پول قوی را با پول ضعیف مقایسه می‌کنند، و حتی عده‌ای نیز حال‌وهوای تیترهای روی جلد مجلات را بررسی می‌کنند. همه‌ی آن‌ها بر این فرضیه استوار هستند که اکثریت معمولا در وضعیت‌های غیرعادی دچار اشتباه می‌شوند. بار دیگر، در یک بازار صعودی، از آن‌جا که اکثریت اقدام به خرید کرده‌اند، دیگر خریداری باقی نمانده است. تقاضا فروکش کرده و قیمت‌ها باید پایین بیایند.

در ادامه، به چند روش محبوب برای سنجش احساسات اشاره می‌کنیم:

نسبت اختیار خرید / اختیار فروش - هرچه تعداد آدم‌هایی که بر روی سقوط بازار ریسک می‌کنند (با خرید اختیار فروش) بیش‌تر باشد، میزان اکثریت در بازار بیش‌تر می‌شود. در مقابل، افزایش خریداران اختیار خرید به این معنی است که اکثریت بر افزایش قیمت‌ها ریسک می‌کند. در هر دو صورت، بازار در جهت مخالف اکثریت حرکت می‌کند. معمولا حجم اختیار معامله در یک نسبت قرار می‌گیرد، ولی تعادل آن‌ را می‌توان توسط استراتژی‌های اختیار معامله تغییر داد. نوع، اعمال، و انقضای قراردادهای باز نشانه‌های دقیق‌تری را از تعهدات مالی معامله‌گران فراهم می‌کنند.

تعداد سهامی که به صورت شورت یا کوتاه فروخته شده، ولی هنوز بسته نشده باشد (Short Interest) - این صرفا به بازار سهام محدود می‌شود ولی اساسا شبیه همان نسبت اختیار خرید / اختیار فروش است. هرچه تعداد این معاملات بیش‌تر باشد، یعنی آدم‌های بیش‌تری انتظار دارند قیمت‌ها پایین بیایند و احتمال نزولی بودن بازار بیش‌تر می‌شود.

فعالیت‌های تجاری - در بازارهای کالا، بازیگران تجاری نظیر شرکت‌های استخراج طلا، تولیدکنندگان غلات، و شرکت‌های نفتی سهم بسیار بزرگی در حجم معاملات دارند. این بازیگران که سرمایه‌شان با ریسک مواجه است (hedgers) به دنبال انتقال این ریسک به دلالان هستند تا بتوانند قیمت‌ها را قفل کنند. وقتی شرکت‌های تجاری اقدام به خرید و فروش می‌کنند، این معاملات بر مبنای اطلاعات موثق آن‌ها از بازار هستند و به خوبی نشان‌دهنده‌ی انتظارات عمومی بازار خواهند بود. در ایالات متحده، گزارش‌های هفتگی تعهد خالص معامله‌گران دقیقا به تفکیک نشان می‌دهند چه کسانی در چه مواردی معامله کرده‌اند. هم‌چنین، این گزارش‌ها معامله‌گران بزرگ را از معامله‌گران خرد جدا می‌کنند.

رسانه‌ها - نقاط عطف بزرگ بازار معمولا به دنبال گزارش‌های خبری گسترده اتفاق می‌افتند. زیرا این اخبار فقط هنگامی باورپذیر هستند که چنین روندهایی به صورت گسترده مورد پذیرش عموم قرار گرفته و نظر اکثریت را تشکیل داده باشند. بازارهای مالی عموما به سرعت پس از گسترش چنین خبرهایی دستخوش تغییر می‌شوند.

بسیاری موارد دیگر نیز از جمله بازخریدهای صندوق‌های مشترک یا سطوح بدهی‌های حاشیه‌ای وجود دارند، ولی نکته‌ی کلیدی این است که هر یک از موارد بالا چگونه میزان ریسک‌پذیری شرکت‌کنندگان بازار را بر مبنای احساسات ترس و طمع‌شان می‌سنجند. هرچه میزان حدس و گمان بیش‌تر باشد، انتظارات بیش‌تر می‌شود و احتمال عدم ورود خریداران جدید نیز بیش‌تر خواهد شد - زیرا همه‌ی خریداران اقدام به خرید کرده‌اند.

رویکرد معکوس

طرفداران رویکرد معکوس از شدت احساسات برای پیش‌بینی تغییر جهت‌های بازار استفاده می‌کنند. انتظارات نزولی، چه در زمان بالا بودن قیمت‌ها و چه در زمان پایین بودن آن‌ها، نشان می‌دهند بازار احتمالا افزایشی خواهد شد. در مقابل، انتظارات صعودی، چه در زمان بالا بودن قیمت‌ها و چه در زمان پایین بودن آن‌ها، نشان می‌دهند بازار احتمالا سقوط خواهد کرد. میانه بودن سطح انتظارات نیز نشان‌دهنده‌ی تداوم روند کنونی است.

نمودار بالا شاخص نوسان بورس اختیار معامله شیکاگو (VIX) و S&P 500 را نشان می‌دهد. VIX بر اساس نوسان‌های ضمنی مجموعه معاملات اختیاری بسیار فعال OEX (S&P 100) تهیه می‌شود و نشان‌دهنده‌ی میزان تمایل افراد برای سرمایه‌گذاری در بازار اختیار معامله است. وقتی نوسان افزایش می‌یابد، قیمت تمام معاملات اختیاری بالا می‌رود.

وقتی بازار سهام در جولای ۱۹۹۶ به شدت سقوط کرد، این شاخص به سرعت افزایش یافت. این نشان می‌داد، افراد با هر قیمتی می‌خواستند اوراقی را با ریسک کم‌تر خریداری کنند. ترسی شدید از کاهش قیمت‌ها ایجاد شد. این کاهش انتظارات با رسیدن قیمت به کف هم‌زمان شد و بازار سهام شروع به تعیین سقف‌های جدید کرد¹.

احساسات ابزار ارزشمندی است که هنگام پیش‌بینی بازار برای‌تان مفید خواهد بود. با وجود این، مانند سایر ابزارها، از این ابزار نیز نباید به تنهایی استفاده کرد. این مسئله برای تمام اندیکاتور‌های بدون شاخص صادق است، زیرا مسئله‌ی اصلی این است که «بالا یعنی دقیقا چه قدر بالا‌». فقط زمانی طرفداران رویکرد معکوس می‌توانند وارد معامله شوند که بازار از طریق معکوس کردن جهت حرکت (بازگشت) شروع به نشان دادن واکنش به انتظاراتِ شدید کرده باشد.

۱. افزایش ناگهانی VIX در هنگام صعود قیمت‌ها نشان‌دهنده‌ی حرص افراد است، زیرا آن‌ها اختیار خرید را تسویه می‌کنند.

نکته‌هایی دربارۀ دانش مالی و استراتژی‌های معاملاتی

مکان شما: خانه 1 / وبلاگ ققنوس 2 / محصولات 3 / بازار غیر متمرکز 4 / نکته‌هایی دربارۀ دانش مالی و استراتژی‌های معاملاتی.

نکته‌هایی دربارۀ دانش مالی و استراتژی معاملاتی

در ارتباط با تعیین استراتژی‌های معاملاتی، علاوه بر شاخص‌های فنی و تحلیلی، احساسات و رفتارهای ما در روند معاملات نیز نقش پررنگی در میزان موفقیت و نتیجۀ کار دارند.

نکته‌هایی دربارۀ دانش مالی و استراتژی معاملاتی

دانش مالی و استراتژی معاملاتی تا چه اندازه با موفقیت در سرمایه‌گذاری‌ها در ارتباط است؟ استراتژی معاملاتی یک روش سیستماتیک است که برای خرید و فروش در بازارهای اوراق بهادار استفاده می‌شود. به عبارت دیگر، استراتژی معاملاتی بر اساس قوانین و معیارهای از پیش تعریف شده‌ای شکل می‌گیرد و هنگام تصمیم‌گیری در مورد معاملات به کار می‌رود.

معیارهای تعیین استراتژی معاملاتی

یک استراتژی معاملاتی ممکن است ساده یا پیچیده باشد. دانش مالی در زمینۀ استراتژی‌های معاملاتی مواردی مثل سبک سرمایه‌گذاری (برای مثال، ارزش در مقابل رشد) را شامل می‌شود. ارزش بازار، شاخص‌های فنی، تحلیل بنیادی، بخش صنعت و سطح تنوع پرتفوی هم از این موارد است. دانش مالی افق زمانی یا دوره نگهداری همچنین تحمل ریسک و ملاحظات مالیاتی را نیز در بر می‌گیرد.

نکته کلیدی این است که یک استراتژی معاملاتی با استفاده از داده‌ها و تحلیل و مشاهده تنظیم شود و با جدیت به آن پایبند باشد. در عین حال، یک استراتژی معاملاتی باید به صورت دوره‌ای مجدداً ارزیابی و با تغییر شرایط بازار یا اهداف فردی اصلاح شود.

انواع مختلفی از استراتژی‌های معاملاتی وجود دارد. ولی در هر حال همۀ آن‌ها بر اساس تکنیک‌ها یا اصول بنیادی شکل گرفته‌اند. در هر حال موضوع مشترک استراتژی‌های معاملاتی این است که همۀ آن‌ها بر اطلاعات قابل اندازه‌گیری تکیه می‌کنند.

استراتژی‌های معاملاتی فاکتورهای اساسی را در نظر می‌گیرند. به عنوان مثال، یک سرمایه‌گذار ممکن است مجموعه‌ای از معیارهای غربالگری برای ایجاد فهرستی از فرصت‌ها داشته باشد. این معیارها با تجزیه و تحلیل عواملی مانند رشد درآمد و سودآوری ایجاد می‌شوند.

ملاحظات خاص در بهره‌گیری از استراتژی‌های معاملاتی

با وجود اینکه استراتژی‌های معاملاتی عموماَ از پایه و اساس علمی و فنی برخوردار هستند، اما توسعه استراتژی‌های سودآور سخت است. همچنین خطر وابستگی بیش از حد به یک استراتژی همیشه وجود دارد.

به عنوان مثال، یک معامله‌‌گر ممکن است منحنی یک استراتژی معاملاتی را با داده‌های یک روند مشخص منطبق کند. این امر ممکن است باعث ایجاد اطمینان کاذب شود. این استراتژی ممکن است از نظر تئوری بر اساس داده‌های بازار گذشته به خوبی کار کرده باشد. اما عملکرد گذشته موفقیت آتی را در شرایط واقعی بازار تضمین نمی‌کند. حتی ممکن است به طور قابل‌توجهی با روند پیشین ناهمخوان باشد.

باید توجه داشت که در هر مرحله از فرآیند سرمایه‌گذاری، معیارهای مربوط به استراتژی اندازه‌گیری، بر اساس شرایط بازارها دچار تغییر می‌شوند. بنابراین، توجه به شرایط و اقتضائات روز بازارهای معاملات یک معیار بسیار مهم شمرده می‌شود.

منطق‌پذیری و کنترل احساسات در روند معاملات

علاوه بر نکته‌های فنی و تکنیکی در ارتباط با تعیین استراتژی‌های معاملاتی، احساسات و رفتارهای ما در روند معاملات نیز نقش پررنگی در میزان موفقیت و نتیجۀ کار دارند.

در این ارتباط فاکتورهای زیادی وجود دارد. متاسفانه در احساسات معامله گران در بازار آتی این فرصت کوتاه امکان پرداختن به همۀ آن‌ها نیست. در ادامه به دو نمونه از احساساتی که در بین معامله‌گران از رواج بیشتری برخوردار است، می‌پردازیم.

ترس و طمع، دو سر چوب ضرر!

همانطور که اغلب گفته می‌شود، داشتن استراتژی معاملاتی شخصی بسیار اهمیت دارد. معمولاً همه به شما توصیه می‌کنند مسیری شخصی‌سازی‌شده داشته باشید.

اما لازم است معامله‌گرها قبل از هر چیز تأثیرات ترس و طمع و پیامدهای این دو احساس را در معاملات خود به درستی بشناسند و توانایی کنترل آن‌ها را در خود پرورش بدهند. واقعیت این است که در بیشتر موارد، سرمایه‌گذاران به دلیل زیاده‌خواهی، درگیر حرص و طمع می‌شوند.

ذهنیت «یک شبه ثروتمند شدن»

علاوه بر این، اکثر ما همیشه تمایل داریم در کمترین زمان ممکن بیشترین ثروت را به دست بیاوریم. این در حالی است که ذهنیت «یک شبه ثروتمند شدن»، داشتن استراتژی معاملاتی مشخص، پایبند بودن به آن استراتژی و توانایی حفظ سود را کاملاً تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در واقع بسیار دشوار است که در میان این حجم از هیجان به فلسفه‌ معاملاتی خودمان پایبند باشیم. آلن گرین اسپن، رئیس پیشین فدرال رزرو در مورد افرادی که سودای ثروت زود هنگام را در سر دارند، می‌گوید: «این مدل کسب ثروت، نامتعارف و نامعقول است.»

احساس ترس از زیان بیشتر

درست مثل طمع، ترس هم می‌تواند بازار را تحت تأثیر قرار بدهد. عمده‌ترین نشانه‌ وجود ترس در بازار سهام، یک احساس یا جو ناخوشایند به‌نسبت فراگیر است که از اتفاقی ناگوار در آینده خبر می‌دهد.

وقتی بازارهای مالی برای دوره‌های طولانی دچار سقوط و رکود می‌شوند، در میان معامله‌گران بازار ،احساس ترس از زیان بیشتر به وجود می‌آید. اما این ترس بیش از حد هم شدیداً مخرب است.

پیروی کورکورانه از شرایط بازار

حفظ آرامش در بازارهای مالی و معاملات، بسیار مهم‌تر از آن است که تصورش را دارید. شما تصمیم‌گیرنده‌ نهایی در مورد وضعیت سبد سهامتان هستید. در واقع مسئولیت تمام سود و زیان‌ها هم بر عهده‌ شخص شما است.

چه زمانی خواهید توانست تصمیم‌های معاملاتی درستی بگیرید؟ چه وقت در سرمایه‌گذاری به موفقیت می‌رسید؟ زمانی که بتوانید با کنترل احساس‌های ترس و طمع، پیروی کورکورانه‌ از شرایط بازار را کنار بگذارید. به عبارت دیگر زمانی که بتوانید استراتژی معاملاتی پویایی را اتخاذ کنید.

دلایل شدت گرفتن احساس ترس و طمع در معاملات

اما دلایل عمده شکل‌گیری احساس ترس و طمع معامله‌گران در مواجهه با بازار معاملات کدام‌ها هستند؟ در این ارتباط باید به شرایطی توجه کنیم که معامله‌گران را خواسته و ناخواسته درگیر احساس ترس و طمع می‌کند.

یکی از اصلی‌ترین دلایل و شرایطی که این احساسات را در معامله‌گران شدت می‌بخشد، بازار منفی طولانی مدت است. همچنین جو ناخوشایند بازار از دیگر عواملی است که احساس ترس را در معامله‌گران بیدار می‌کند.

زیاده‌خواهی یکی دیگر از احساسات مخربی احساسات معامله گران در بازار آتی است که کسب نتیجۀ مطلوب از معاملات را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در واقع زیاده‌خواهی یا طمع احساسی است که به دلیلی ناهمخوانی با شرایط واقعی و اقتضائات بازار سرمایه، انتظارات نامعقول و فراتر از قاعده‌ای را در ذهن معامله‌گر شکل می‌دهد.

استراتژی حفظ سود هم در نگاه اول تصمیمی عقلانی و منطقی به نظر می‌آید. اما در صورتی که در آن افراط شود و معامله‌گر نتواند در مقابل آن انعطاف نشان دهد، نوعی محافظه‌کاری و فلج شدن در مواجهه با شرایط بازار را به دنبال خواهد داشت.

۶ نکته برای بهبود ذهنیت معاملاتی

معامله در بازارهای مالی می تواند مسیری سخت باشد، به خصوص اگر مدام احساس کنید انرژی ذهنی شما کاهش یافته و تمرکز بر بازارهای مختلف برای شما زمان بر و دشوار است.

خوشبختانه یک روش مؤثر برای بازگرداندن انگیزه و اشتیاق لازم برای ادامه دادن به معامله گری وجود دارد که آن “ بهبود طرز فکر “شماست. ما در این مقاله به این موضوع می پردازیم که طرز تفکر معاملاتی چیست و چرا چنین تأثیر مهمی در عملکرد معاملاتی شما دارد.

در اینجا لیستی از مهمترین نکات برای توسعه یک طرز فکر مثبت در معامله گری به طور خلاصه ذکر شده است:

۱- هرگز یادگیری را رها نکنید.
در بازارهای مالی، “آموزش” پایه و اساس هر معامله گر موفق را تشکیل می دهد.
مطالعه بحث های بی پایان در انجمن ها و گروه های متعدد ، و یا پیگیری سیگنال ها و تحلیل های دیگران ، فایده ای برای شما ندارد و آموزش نیست !

۲- همیشه ضررهای خود را تحت کنترل داشته باشید.
برای خود قوانین مؤثر و کاربردی را در مدیریت ریسک تدوین کنید.
مدیریت سرمایه پیشرفته و مدیریت ریسک را یاد بگیرید و خود را ملزم به رعایت آن کنید .

۳- یک ژورنال معاملاتی داشته باشید.
اشتباهات رایج خود را پیدا کنید و استراتژی معاملاتی خود را دقیق تنظیم کنید.
نتایج را یادداشت کنید و آنرا آنالیز کنید .

۴- معامله گران موفق را پیدا کنید.
از تجربیات آنها بهره ببرید و از استراتژی های موفق استفاده کنید .
سعی کنید یک مربی با تجربه برای خود داشته باشید .

۵- احساسات خود را کنترل کنید.
به معامله گری بصورت بیش از حد و احساساتی وابسته نشوید و سعی کنید فقط استراتژی معاملاتی خود را دنبال کنید.

۶-به یاد داشته باشید که بازار نه مهربان است و نه بی رحم ؛ خنثی است.
ضرر و زیان چیزی شخصی نیست ، آنرا شخصی نکنید ، حتی معامله گران حرفه ای نیز معاملات زیانده دارند .

و اما ذهنیت معاملاتی چیست؟

بازارها به هیچ وجه احساس ندارند، بنابراین این کاملا به معامله گران بستگی دارد که تا چه اندازه این بازار را درک می کنند. اگر هدف شما در درازمدت دستیابی و حفظ ثبات به عنوان یک معامله گر است، ایجاد یک طرز فکر که به شما کمک می کند بازار را از منظر غیراحساسی مشاهده کنید بسیار مهم است.

درنهایت این طرز فکر شماست که واکنشهای شما را در هنگام ضررهای بزرگ یا سودهای بزرگ تعریف می کند.
آیا در زمان این اتفاقات می توانید آرام باشید و از انجام واکنش های احساسی اجتناب کنید؟

این موضوعی است که یک طرز تفکر معاملاتی خوب به آن می پردازد. یک معامله گر با نظم و انضباط هرگز اجازه نخواهد داد که احساسات در تصمیم گیری های معاملاتی او دخالت کنند. با این حال، در نظر داشته باشید که برای دستیابی به وضعیت یک معامله گر منظم باید بسیار تلاش کنید. شما در هیچ شغلی یک شبه حرفه ای نمی شوید و معامله گری نیز هیچ تفاوتی با سایر مشاغل ندارد. همانطور که یکی از معامله گران معروف می گوید:

“…سعی نکنید قهرمان باشید. مغرور نشوید. همیشه خود و توانایی های خود را زیر سوال ببرید. هرگز احساس نکنید که شما خیلی خوب هستید به محض اینکه اینگونه فکر کنید، تمام شده اید. ” پل تودور جونز

چرا ذهنیت مثبت مهم است؟

همانطور که قبلاً گفتیم، بازار به هیچ وجه احساسات ندارد. همه احساسات از طرف شرکت کنندگان در بازار ناشی می شود، که هنوز هم عمدتا انسان ها هستند. به همین دلیل است که الگوهای نمودار و تکنیک های پیروی از روند در معاملات بسیار کارا هستند. آنها به الگوهای شناخته شده رفتار انسان اعتماد می کنند و از روانشناسی بازار بهره می گیرند.

با این حال شاید شنیده باشید که ۹۰٪ از معامله گران ۹۰٪ از سرمایه خود را طی ۹۰ روز از دست می دهند. مهم این است که از خود بپرسید صفات اصلی روانشناختی که ۱۰٪ باقی مانده معامله گران موفق را، از سایر معامله گران بازار متمایز می کند چیست.

همه آنها انسان هستند، اما گروه کوچکی از معامله گران هنوز هم در اینکه از سایر معامله گران‌ بطور قابل توجهی پیشی بگیرند، موفق هستند. در عین اینکه بسیار بعید است که آنها “ هالی گریل” معروف را پیدا کرده باشند، حقیقت این است که یک صفت روانشناختی وجود دارد که بسیار شبیه به هالی گریل است؛ “طرز فکر معامله گر”. همان که در بالا اشاره کردیم .

اگر احساس می کنید باید طرز فکر خود را در معامله گری تقویت کنید، نکات کلیدی را که در ادامه مطرح میکنیم دنبال کنید تا بدانید چگونه می توانیم معامله گر موفقی شویم .

معامله احساسات معامله گران در بازار آتی گران می توانند با داشتن ذهنی آرام از سود خوبی در بازار بهره مند شوند. اگر از دستورالعمل های مناسب مدیریت ریسک استفاده می کنید، دیگر نیازی به نگرانی در مورد معاملات نیست. در انتها چه اشتباهی می تواند رخ دهد؟
حتی اگر یک معامله با ضرر بسته شود، این پایان دنیا نیست. شکست در معاملات همیشه اتفاق می افتد، اگر مقدار ریسک را مناسب انتخاب کرده باشید، ضرر به راحتی جبران خواهد شد.
حتی معامله گران حرفه ای نیز ممکن است وین ریت نزدیک به ۵۰٪ داشته باشند. با یک نسبت ریسک به ریوارد مناسب، که نسبت سود و ضرر بالقوه شما در هر معامله است، حتی با وین ریت ۵۰٪ نیز در انتها سود خواهید کرد.

ضرر برای همه اتفاق می افتد، بازارها تمام مدت بالا و پایین می روند و ما باید به تحلیل خود ایمان داشته باشیم. به یاد داشته باشید بازارها احساسات ندارند و معامله گرانی که تسلیم احساسات خود نمی شوند از معامله گرانی که به احساساتشان اجازه می دهند در تصمیم گیری های آنها دخالت کنند، بسیار بهتر عمل می کنند.

ضرر کردن جزئی از معامله گری است، تنها نباید اجازه دهید که ضررها از کنترل خارج شوند.
یک اشتباه رایج در بین مبتدیان در بازار، نحوه مدیریت آنها در مورد معاملات ناموفق است. معمولاً معامله گران تازه کار منتظرند معامله ای که در ضرر است برگردد و با سود بسته شود چون نمی خواهند معامله را با ضرر ببندند. همانطور که می بینید، معامله گر به جای اتخاذ تصمیمات معقول، دوباره درگیر احساسات می شود که این موضوع در درازمدت می تواند برای او بسیار پرهزینه باشد.

سعی کنید معاملات ضرر را مانند معامله گران حرفه ای مدیریت کنید. اگر آنها معامله ای در ضرر داشته باشند، این نشان می دهد که کار مطابق آنچه انتظار داشتند پیش نرفته، معامله گران موفق این معامله را بسته و کار را بعدا در معاملات آینده و روزهای آتی ادامه می دهند. آنها از معاملات اشتباه، با ضرر کم خارج می شوند اما معاملات سودده را باز نگه میدارند تا با سود بیشتر بسته شوند.
این امر در بلند مدت، تغییر آشکاری در سود نهایی شما ایجاد می کند.

مطلب مهم بعدی ژورنال نویسی و اهمیت آن است. یک ژورنال معاملاتی داشته باشید و از گذشته درس بگیرید.

برای دستیابی به طرز فکر موفق در معامله گری باید ژورنال بنویسید. ژورنال ها دقیقاً مانند دفتر خاطرات هستند با این تفاوت که فقط معاملات خود را در آن ثبت می کنید و شامل تمام مطالب مهم درباره هر یک از معاملات شما می شوند.

مطالب یک ژورنال استاندارد شامل جفت ارزی است که شما روی آن معامله می کنید، دلایلی که باعث انجام معامله شده، سطوح ورود و خروج آن و توضیحات تکمیلی. هنگامی که معامله خود را می بندید سعی کنید با ثبت نتیجه و اضافه کردن توضیحات، عادت ژورنال نویسی را دنبال کنید.

نگاه به گذشته به صورت منظم در ژورنال، می تواند اطلاعات زیادی را درباره الگو و رفتار معامله گریتان به شما نشان دهد تا متوجه شوید که چه رفتارهایی باعث ایجاد ضرر (و البته سود) برای شما شده اند.

احساسات نقش بزرگی در معامله دارند. در یک دنیای ایده آل، هیچ احساسی وارد معامله نخواهد شد و همه معامله گران از یک دیدگاه کاملاً عینی تجزیه و تحلیل می کنند. با این وجود، اکثر تریدرها هنوز انسان هایی هستند با احساساتی مانند ترس و طمع!
ما به عنوان انسان با دو غریزه اصلی طمع و ترس به دنیا آمده و بزرگ شده ایم . به ناچار وقتی موقعیتی ایجاد می شود، ترس از دست دادن دارایی و حرص سود بیشتر وجود دارد.

وظیفه ما به عنوان معامله گر این است که یاد بگیریم چگونه این احساسات را کنترل کنیم تا بتوانیم تصویری شفاف از بازار داشته باشیم و تصمیمات منطقی برای معاملات خود بگیریم.
یکی از معامله گران گروه تجاری جورج سوروس، عملکرد خارج از احساسات او در معامله گری را اینگونه توصیف می کند:

“به یاد می آورم یک بار او معامله بزرگی در فارکس انجام داده بود و چیزی در حدود ۲۵۰ میلیون دلار سود شناور داشت. مطبوعات با او مصاحبه کردند و او در مورد پیشبینی خود در خصوص جهت حرکت مارکت صحبت کرده بود. اما روند بازار برگشت و تمام سود از بین رفت. او حرکت بازار را مناسب ندید و از معامله خارج شد. آقای سوروس هرگز اجازه نمی داد دیدش درباره اینکه معتقد است بازار در چه جهتی حرکت می کند، روی کارش تاثیر بگذارد.”

همواره به خودتان یادآوری کنید که بازار چیزی به شما بدهکار نیست.
یک اشتباه رایج که بسیاری از معامله گران مرتباً مرتکب می شوند تلاش برای غلبه بر بازار است. به خصوص بعد از اینکه معامله ای با ضرر بسته می شود‌ آنها در تعقیب بازار برای یافتن فرصت های دیگر هستند تا بلافاصله ضرر پیش آمده را در همان روز جبران کنند، ولی تا پایان روز فقط ضررهای سنگین نصیبشان میشود.
بازار اینگونه عمل نمی کند.
بازار به شما چیزی بدهکار نیست و باید هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید این را با خود تکرار کنید. برخی روزها معاملات بسیار پر سود هستند و روزهای احساسات معامله گران در بازار آتی دیگر ممکن است سودی نباشد. حتی اگر معامله گر بلند مدت باشید ممکن است یک ماه را با ضرر پشت سر بگذارید اما اگر مطمئن هستید که طبق استراتژی و پلن خود حرکت میکنید این ضرر مقطعی چه اشکالی میتواند داشته باشد ؟ همواره به یاد داشته باشید این سودهای مقطعی است که ایراد دارد نه ضررهای مقطعی.

معامله گران حرفه ای بسیار زیادی در دنیا وجود دارند که یک یا دو ماه ضرر در کارنامه سالیانه آنها وجود دارد، و این به هیچ عنوان نقطه ضعف آنها به شمار نمی آید، البته سایر ماه ها و برآیند سالانه آنها سود است و همه به آن توجه دارند.

این نکته رابطه اساسی با نکته قبلی درباره کنترل احساسات و داشتن نظم در معاملات دارد. هنگامی که در معامله ای احساسات معامله گران در بازار آتی ضرر می کنید سعی کنید عصبانی نشوید؛ به یاد داشته باشید که بازار به هیچ وجه احساسی نسبت به شما ندارد.

نکته مهم بعدی آموزش است :
آموزش قطعا یکی از مهمترین عواملی است که معامله گران موفق را از افراد ناموفق جدا می کند.
حتی اگر ذهنیت درستی داشته باشید برای درک دلایل برخی از تغییرات قیمت یا واکنش های بازار، باید مباحث مهم و پایه ای را به طور کامل یاد بگیرید. با اینکه مفاهیم با ارزش زیادی برای یادگیری وجود دارد اما سعی کنید به دنبال مطالب حاشیه ای و پر زرق و برق نباشید. بهترین کار این است مطالبی را پیدا کنید که به بهترین نحو، متناسب با نیاز و سبک معاملاتی شما باشد.

سعی کنید حداقل یک ساعت قبل از خواب را به مطالعه کتاب احساسات معامله گران در بازار آتی های معامله گری اختصاص دهید تا با عملکرد سایر معامله گران موفق آشنا شوید. علاوه بر این، دوره های آموزشی معامله گری آنلاین نیز راهی عالی برای افزایش دانش شما در مورد بازارها است.

و اما آخرین مطلب :
معامله گران موفق را زیر نظر بگیرید.
یکی از بهترین راهها برای یادگیری یک مهارت، مشاهده روش افرادی است که قبلاً آن مهارت را کسب کرده اند. معامله گری تفاوتی با سایر مهارت ها ندارد و پیروی از کار سایر معامله گران موفق می تواند تغییر معجزه آسایی را در ذهنیت معامله گری شما ایجاد کند.
یافتن یک الگو در بین معامله گران موفق ممکن است در بهترین حالت دشوار باشد اما اگر کمی دقت کنید آنها را خواهید یافت.

محمد هورزاد
تریدر، مدرس و توسعه دهنده استراتژی های معاملاتی
اکتبر ۲۰۱۹



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.