تفسیر دهقان دهنوی از حباب بورس
زینب مختاری- بورس این روزها دوباره به صدر اخبار بازگشته و مورد توجه مردم و سیاستمداران قرار گرفته است. روز گذشته رییس سازمان بورس با دفاع از روند بازار سرمایه، اظهار کرده است که به کار بردن واژه «حباب» برای رشد سال گذشته بورس صحیح نبوده و با ارائه آمارهایی از اصلاح قیمتی در بازارهای موازی، مدعی شده است که کاهش قیمتها در سایر بازارها نیز رخ داده اما بورس به دلیل داشتن تابلوی لحظهای برای سرمایهگذاران کاملا عیان بوده است. اظهارات محمدعلی دهقاندهنوی در حالی مورد انتقاد ناظران اقتصادی قرار گرفته است که مقایسه اصلاح قیمتی در بازارهای طلا، سکه و دلار با شاخص کل بورس از قلههای خود نشان میدهد، بورس با سرعت بالا پیشتاز ریزش بازارها بوده است. در همین حال رییس سازمان بورس در حالی افت و خیزهای دلار و بورس را به هم هشدار حباب عیان به بازار سهام گره زده است که همزمان با ریزش شاخص کل بازار سرمایه، دلار روزهای نسبتا باثباتی را میگذراند. این گزارش میکوشد بخشی از اظهارات رییس سازمان بورس درباره مقایسه ریزش بازارهای موازی با سقوط بازار سرمایه را همراه با بررسی اصلاح قیمتی بازارها و چهار سهم مورد توجه معامله گران در سال ۹۹ بررسی کند.
رییس سازمان بورس روز گذشته در بیستوچهارمین نشست نمایندگان اتاق بازرگانی اظهار کرد: مکرر از واژه حباب برای بورس استفاده میشود و نکته جالب این است که برخی افراد از زمان شاخص ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار واحد هشدار حباب میدادند در حالی در حال حاضر شاخص چهار برابر آن زمان است. رییس سازمان بورس با بیان اینکه یکی از استدلالهای نادرست، مقایسه رشد بورس با رشد واقعی اقتصاد است، افزود: آیا اگر رشد اقتصادی سه درصد باشد تولیدکنندگان حاضر هستند کالای خود را با رشد قیمت سهدرصدی بفروشند یا اگر هشدار حباب عیان به بازار سهام رشد اقتصادی منفی سه درصد بود حاضر هستند قیمت کالای خود را با سه درصد منفی عرضه کنند. وی تاکید کرد: مقایسه یک متغیر اسمی و واقعی اشتباه است. دهقان دهنوی تصریح کرد: اگر سال گذشته انتخابات آمریکا بدین شکل رقم نمیخورد و ترامپ رای آورده بود و فشار حداکثری ادامه مییافت، در زمان شاخص دو میلیونی افرادی نمیگفتند «ای کاش اندکی سهام میخریدم تا سود کنیم.» رییس سازمان بورس با بیان اینکه واقعیت بازارهای مالی این است که قیمت دارایی نسبت به تورم انتظاری شکل میگیرد، بیان کرد: حقیقت تلخ این است که انتظارات مبنی بر رسیدن دلار به عدد بالا شکل گرفت و زمانی که انتظار وجود دارد نمیتوان از لفظ حباب استفاده کرد. وی ادامه داد: اما با نگاهی به بازارهای موازی مشاهده میشد که در همان زمان نیز افرادی بودند که سکه را در قیمت ۱۶میلیون تومان برای سود بیشتر خریداری کردند که امروز نرخ سکه نسبت به آن زمان، ۳۵ تا ۴۰ درصد ریزش داشته و این موضوع در دلار نیز صدق میکند زیرا این سرمایهگذاران در بازار موازی مخصوصا دلار در قیمت ۳۴ هزار تومان خریداران روزهای اوج بودند در حالی که اکنون قیمت دلار ۲۳ تا ۲۴ هزار تومان است و اینکه واکنشی که فعالان اقتصادی به دلار دارند را حباب بنامیم، اشتباه است. دهقان دهنوی گفت: بنابراین کاهش قیمتها در سایر بازارهای موازی نیز رخ داد اما «بورس» به دلیل داشتن تابلو لحظهای برای سرمایهگذاران کاملا عیان بود ولی این موضوع در دیگر بازارها به همین دلیل زیاد به چشم نیامد. رییس سازمان بورس نرخ بهره را دیگر عامل رشد بورس خواند و بیان کرد: زمانی که نرخ بهره کاهش مییابد تمایل به سمت بازار داراییها زیاد میشود و همین نگرانی را در رشد قیمت مسکن نداشتیم چراکه حباب مسکن ۵۰ سال است نمیریزد.
مقایسه ریزش بازارها
بیستوششم فروردین سال ۹۸ بود که شاخص کل توانست قله ۲۰۰ هزار واحدی را فتح کند؛ رشدی که از هفتههای پایانی سال ۹۷ آغاز شده بود و از توجه دولت دوازدهم به بازار سرمایه نشان داشت. شاخص کل طی شش ماه توانست ۱۰۰ هزار واحد دیگر رشد کند و در بیست و سوم شهریورماه همان سال روی رقم ۳۰۴ هزار و ۴۶۰ واحد بایستد. این روند با سرعتی منطقی و به دور از هیجانات بیرونی ادامه یافت و طی شش ماه، شاخص کل با رشد حدود ۲۰۰ هزار واحدی تا پایان سال ۹۸، در ارتفاع ۵۱۲ هزار و ۹۰۰ واحد ایستاد. با شروع سال ۹۹ اما دولت به تبلیغات خود برای دعوت از مردم با هدف سرمایهگذاری در بورس شدت بخشید. همزمان با دعوت گسترده مسوولان سیاسی کشور برای جذب نقدینگیهای سرگردان در بازار سرمایه، عرضههای اولیه شرکتهای دولتی در بازار سرمایه نیز شتاب گرفت. رییسجمهوری در آن زمان وعده هر هفته یک عرضه اولیه را مطرح کرده بود. روندی که البته با استقبال تازهواردان به بازار سرمایه نیز مواجه و موجب هجوم نقدینگی به بازار سرمایه شد. همزمان با این روند، سیر صعودی تورم نیز ادامه داشت.
ناظران اقتصادی بر این باورند که همزمانی هیجانات بازدهی بازار سرمایه در کنار رشد تورم از عوامل اصلی رشد شاخص بورس و افزایش بهای سهام اغلب شرکتها در سال گذشته بوده است. تکرار شعار «همه چیز خود را به بورس بسپارید» سرانجام شاخص کل را به قله بیسابقه دو میلیون و ۷۸ هزار و ۵۴۶ واحدی رساند. فتحی که به سرعت از دست رفت و به تلخترین شکست در تاریخ بازار سرمایه ایران بدل شد. آنچه اکنون مورد توجه است، اظهارات رییس سازمان بورس در پیوند زدن رشد و ریزش دلار با افت و هشدار حباب عیان به بازار سهام خیز بازار سرمایه است. نگاهی به قیمت دلار بازار آزاد نشان میدهد، در حالی که بورس خردادماه سال ۹۹ را با شاخص یک میلیون تومانی آغاز کرده و استارت یک جهش بزرگ را زده بود، نرخ دلار روی رقم ۱۷ هزار و ۷۰۰ تومان قرار داشته است. این به معنای آن است که در حالی که شاخص کل بورس طی دو ماه دو برابر افزایش را تجربه کرده است، نرخ دلار تنها هزار و ۷۰۰ تومان بالا رفته بود. در بلندترین نقطه قله شاخص بورس هم در تاریخ ۱۹ مردادماه سال گذشته، دلار نرخ ۲۲ هزا رو ۵۰۰ تومان را تجربه میکرد. در پایان مهرماه سال گذشته که نرخ دلار به ۳۲ هزار تومان رسیده بود، شاخص کل دو ماه بود که ریزش را آغاز کرده و با فشار فروش سهامداران مالباخته دست و پنجه نرم میکرد. بررسی اصلاح قیمتی بازارها از قله نشان میدهد که شاخص کل بورس از بیشتم مردادماه تا روز گذشته ۴۴ درصد بازدهی منفی را ثبت کرده است. این به معنای آن است که طی ماههای گذشته با افت و خیز توانسته است بخشی از سقوط سال گذشته را جبران کند. در همین حال، دلار از قله دو هزار تومانی خود تا روز گذشته که د رکانال ۲۴ هزار تومانی قرار داشت، ۲۵ درصد بازدهی منفی را ثبت کرده است. سکه نیز از قله قیمتی ۱۶ میلیون ۴۰۰ هزار تومان در پایان مهرماه سال گذشته تا کنون که همزمان با اوجگیری قیمت دلار بود، ۳۴ درصد بازدهی منفی داشته است. قیمت طلا نیز از قله قیمتی خود در نرخ یک میلیون و ۴۸۸ هزار تومان برای هر گرم طلای ۱۸ عیار تا کنون ۲۸ درصد فاصله گرفته و کاهش یافته است. ( مقایسه بازدهی منفی بازارهای موازی در نموادر شماره یک قابل مشاهده است.)
ریزش ۸۰ درصدی سهام
ریزش و اصلاح شاخص کل بورس در مردادماه سال ۹۹ به معنای سقوط آزاد بسیاری از نمادهای بازار بود. در این گزارش تنها به چهار سهم مورد توجه معاملهگران در سال گذشته اشاره میشود. در حالی که قیمت پایانی نماد خگستر در نوزدهم مردادماه و همزمان با بالاترین میزان رشد شاخص کل،روی رقم هزار و ۲۰۹ تومان قرار داشت، با ثبت قیمت پایانی ۲۴۵ تومان در بیست و سوم خرداد سال جاری، تاکنون بازدهی منفی ۸۰ درصدی را ثبت کرده است. همچنین نماد حکشتی که در نوزدهم مردادماه سال گذشته به قیمت هشت هزار و ۲۷۱ تومان رسیده بود، طی این مدت بازدهی منفی ۸۳ درصدی را ثبت کرده و به نرخ هزار و ۴۲۰ تومان رسیده است. نماد غگل نیز در حالی این روزها در محدوده ۳۴۰ تومان معامله میشود که در دوازدهم مردادماه سال گذشته هزار و ۳۳۴ تومان قیمت داشت و بدین ترتیب ۷۴ درصد اصلاح کرده است. در همین حال نماد شتران نیز که هفتم مردادماه سال ۹۹ روی قیمت دو هزار و ۸۴۳ تومان معامله میشد، با ریزش ۷۰ درصدی به نرخ ۸۴۶ تومان رسیده است. بررسی اجمالی اصلاح نمادها نشان میدهد، ارقام صفر درصدی و ۴۰ درصدی بیان شده از سوی رییس سازمان بورس، اظهارات غیردقیق بوده است که احتمالا تنها با هدف دفاع از عملکرد خود در بازار سرمایه صورت گرفته است. از زمان ورود دهقان دهنوی به بازار سرمایه، بورس تجربههای متعدد آزمون و خطا را پشت سر گذاشته و بسیاری از سهامداران این بازار همچنان در زیان بیش از ۷۰ درصدی نسبت به سال گذشته هستند. (بررسی بازدهی منفی چهار سهم مورد بررسی در نمودار شماره دو قابل مشاهده است.)
اعتماد: دولت با کدام منطق در حباب بورس میدمد؟
روزنامه اعتماد از روزنامههای حامی دولت نسبت به عواقب دمیدن به حباب در بورس هشدار داد.
به گزارش مشرق ، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
این روزنامه نوشت: آقای روحانی اخیراً به مردم وعده داد که «خبرهای خوبی از بورس خواهند شنید.» و همزمان از عرضه اولیه سهام «شستا» تعریف و تمجید کرد و از استقبال مردم گفت و اینکه حضور مردم در بازار سرمایه «نشان از حرکتهای خوب اقتصادی دارد.» این روزها صفهای طولانی در مراکز ارایه خدمات دولتی یا کارگزاریها را میبینید که طولانیتر شده است.
بورس، فروشگاه یکی بخر دوتا ببر نیست
خیلی از آنهایی که اندک سرمایهای دارند؛ دنبال دریافت «کد سهامداری» هستند یا در گروههای تلگرامی بورسی و سایتهای خرید و فروش میچرخند و تحلیل میکنند و سهام شرکتها را میخرند و میفروشند. هرکسی هم که سرمایه خردی دارد، فرصت را از دست نمیدهد و انگار نمیخواهد از قافله عقب بماند. اما واقعا جای تعجب ندارد؟ در روزهایی که بیشتر کسب وکارها با بحران مواجهاند، در روزهای عجیب تعطیلی و سقوط شاخصهای جهانی در بورسهای دنیا، در روزهایی که نرخ رشد اقتصادی چشمانداز روشنی ندارد و رونقی به کارخانهها و بخش تولید بازنگشته است؛ بورس بیاعتنا به همه چیز یکهتازی میکند و هر روز رکورد میزند؟ قیمت نفت به زیر یک دلار میرسد اما شاخصهای بورس تهران صعودی است. کرونا نفس تولید را گرفته اما بورس به رکوردزنی ادامه میدهد و سهامداران سرخوش و امیدوار پول به پای سهام شرکتهایی میریزند که هر لحظه احتمال سقوط قیمت شان هست.
مافیای رسانهای قدرتمندی که پشت شرکتهاست با تحلیلهای جذاب و خواندنی از پیشبینی روزهای خوب آینده خبر میدهند و ولع صاحبان سرمایههای خرد، آنهایی که با اندک اندوختهای به دنبال سرمایهگذاری در دوران رکود تورمی و کاهش قدرت خرید ریال هستند را بیشتر میکنند. در همین دوران است که اتفاقات عجیب و غریب و غیراقتصادی نیز رخ میدهد. همین چند روز پیش بود که رئیسسازمان امور مالیاتی گفته بود «شرکتی که ۳ سال است با حسابرسی انجام شده ورشکسته محسوب میشود، بهای هر سهم خود را از ۶۰ تومان به ۶ هزار تومان رسانده است. یا شرکتی که نماد آن در بورس ۶ ماه بسته بوده به یک باره پس از بازگشایی نماد ارزش آن از ۲۰ میلیارد تومان به نزدیک ۴ هزار میلیارد تومان رسیده است!»
از تمام این شرکتها که سؤال کنیم چه اتفاقی افتاد تا وضعیت اقتصادی شما چنین دگرگون شد، چیزی ندارند بگویند جز اینکه از طریق افزایش سرمایه و فروش سهام! اما زمانی که این «حباب» در بازار بترکد و «ارزش واقعی» شرکتها عیان شود چه کسی پاسخ زیان همین مردمی را میدهد که جایی جز بازار سرمایه برای حفظ ارزش پول خود ندارند؟ رفتار هیجانی در بورس در این روزها اوج گرفته و بسیاری را به طمع سود بیشتر به بازار کشانده است. واسطهها و دلالانی هم هستند که بر این آتش هیجان، هیزم میریزند و دم میدهند. در حالی که اتفاق خاصی در اقتصاد رخ نداده و دگرگونی بزرگی به وجود نیامده است. وضعیتاشتغالزایی و تولید تغییری نکرده و فروش نفت نیز در اعداد پایینی حرکت میکند. در این شرایط باید از تیم اقتصادی دولت پرسید که «آیا حواستان به اتفاقات بورس هست؟»
تله هرمی در بورس تهران
دنیایاقتصاد-سلیمان کرمی : خریدهای گروهی سهام را میتوان با کارکرد شرکتهای هرمی مشابه دانست. گرچه لازمه کسب سود در راس شرکت هرمی جذب عضوهای جدید است، اما زیان سنگین آخرین نفرات جذبشده کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به عبارت دیگر، افراد بالادستی هرم دستشان در جیب عضوهای جدید است. خریدهای گروهی سهام نیز با چنین مکانیزمی هر روز بیشتر میشود و در نبود برخورد قانونی، افراد تازهوارد و نابلد معاملات را بیش از پیش در تله میاندازد. این موضوع در نهایت ضربه سنگینی به اعتماد عمومی نسبت به بازار سهام وارد خواهد کرد.
سهام نوسان میکند و گاهی کمتر از قیمت ذاتی و گاهی نیز بیش از قیمت ذاتی معامله میشود. اینکه قیمت ذاتی و ارزش واقعی چند است به مفروضات ذهنی تحلیلگر و برآورد وی از آینده متغیرهای کلان و خرد و سایر موارد دیگر اثرگذار بازمیگردد. بهصورت کلی نیز اگر اختلافنظر روی ارزشگذاری سهام وجود نداشت بازار سهام به چنین محلی جذاب برای کسب سود و بهدنبال آن مشارکت سرمایهگذاران تبدیل نمیشد. در این بین حرکت سفتهبازی نیز جزئی جداییناپذیر از معاملات سهام است. شاید بتوان گفت حتی همین حرکتهای سفتهبازی خود دلیلی میشود که عده زیادی با تصور اینکه میتوانند یکشبه راه صد ساله را بپیمایند به جای اعتماد به بازار بدون ریسک و سایر بازارهای رقیب ترجیح میدهند به سرمایهگذاری در سهام بپردازند. اما در همین شرایط نیز رفتار برخی از معاملهگران در بازار سهام کشورمان به حدی نگرانکننده است که نتیجه آن ضربه به بدنه بازار سهام است. عدهای قالبی را در پیش گرفتهاند که با توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی رواج بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. نخست باید گفت هر گونه حرکت هماهنگشدهای میان معاملهگران برای خرید سهام مصداق دستکاری قیمت بوده و جرم محسوب میشود. اما در اینجا نگرانی از نبود آگاهی کافی میان معاملهگرانی است که به راحتی اسیر چنین معاملاتی میشوند و در ادامه نیز چشم خود را بر حقایق میبندند. این معاملهگران در نهایت سود و زیان بورس را وابسته به شانس و اطلاعات رانتی میدانند. خریدهای گروهی در سهام را میتوان با شرکتهای هرمی مقایسه کرد. در این شرکتها راس هرم بیشترین سود را کسب میکند اما آخرین نفرات تنها هشدار حباب عیان به بازار سهام زیان میکنند و بهصورت مشخص اینکه آخرین نفر چه کسی است مشخص نیست ولی میتوان مطمئن بود که تعداد انسانها محدود هستند و در نهایت این دور باطل با زیان سنگین عدهای همراه میشود. خریدهای گروهی و حبابی کردن سهام نیز مصداق همین موضوع است که میتواند به زیان سنگین آخرین نفرات بینجامد.
طی روزهای اخیر موضوع گروهها و افرادی که بدون مجوز سیگنال خرید و فروش ارسال میکنند و دانسته یا ندانسته درحال دستکاری قیمت هستند داغ شده است. از طرفی نیز میزان حباب در برخی از نمادها به حدی شدید شده است که نگرانی بالایی شکل گرفته است. در میان این نمادها شرکتهای سرمایهگذاری با کمترین دانش لازم برای ارزشگذاری مشاهده میشوند و زمانیکه حباب در برخی از این نمادها و نظر فعالان بازار در این خصوص مشاهده میشود هراس برای کل معاملات سهام وجود دارد. شخصی که هیچ آگاهیای از حباب ۱۰ برابری قیمت یک سهم ندارد و همچنان میخرد با چه استدلالی ممکن است که از فروش سهم خود در هر قیمتی عقب بنشیند. بیش از هر چیز دیگری اعتماد عمومی به بازار سهام به سبب چنین رفتارهایی و دستکاری قیمت ضربه خواهد دید که به نفع هیچ یک از فعالان همیشگی بازار نیست.
تورمی سنگین یا تحولی عظیم؟
در بورس تهران نیز مشابه هر بازار مالی سفتهبازی بخشی از معادله نوسان قیمتی سهم محسوب میشود. حال ممکن است که عدهای با آگاهی از ریسک و بهواسطه اینکه از قطار بازار جا نمانند در معاملات سوداگرانه شرکت کنند و ممکن است عدهای نیز توهم آگاهی از وضعیت سهام را داشته باشند؛ درحقیقت ناآشنا با بازی درحال ایجاد ریسک سنگین روی سرمایه خود هستند. گرچه میتوان سهام ارزنده در بازار سهام با معیارها و سناریوهای مختلف پیدا کرد، اما از طرفی بازی کنونی برخی از سهمها به جایی رسیده که برای توجیه قیمت باید حالت اغراقشدهای از سناریوهای آتی را متصور بود؛ آن هم تنها برای توجیه قیمتهای کنونی و نه اینکه بتوان عاملی را معرفی کرد که قیمتهای بالاتر را توجیه کند.
بر این اساس برای توجیه قیمتهای کنونی سهام یا باید تورمی افسارگسیخته را انتظار داشت که با کاهش ارزش پول ملی و افزایش ارزش اسمی داراییها و رشد سود خالص اسمی شرکتها سطوح کنونی قیمت سهم را توجیه کند یا اینکه باید در انتظار تحولی عظیم در اقتصاد کشور بود که بتواند سطوح کنونی قیمت سهام را منطقی جلوه دهد. در تحول عظیم اقتصادی میتوان برای مثال به کاهش محسوس نرخ سود در بازار پول (در خصوص موانع این بخش میتوان مطالب طولانی را مطرح کرد) اشاره کرد. در نتیجه آن با افزایش نسبت قیمت به درآمد بازار رقیب، سهام نیز درصدد جبران مافات باشد. گروه کالای اساسی شامل غذا و دارو و بسیاری از صنایع کوچک بازار از جمله این دسته هستند که برای توجیه سطوح کنونی قیمت نمادهای زیرمجموعه این گروهها یا باید تورمی سنگین یا تحولی عظیم را در اقتصاد کشور انتظار داشت.
نگرانی از توسعه کلاهبرداری بورسی
اما نگرانی اصلی جایی سراغ کارشناسان بازار سهام میآید که برخی نمادها تنها بهواسطه موجسواری عدهای روی عدم آگاهی سایر فعالان رشد کردهاند. ریشه اصلی چنین رخدادی را میتوان در عدم آگاهی یا توهم از شناخت روند دانست. حضور کانالها و گروههای تلگرامی و فعالیت برخی از افراد در شبکههای اجتماعی که با خیال راحت درحال تبلیغ خریدهای گروهی هستند، در همین راستاست، پیامهای زیادی در بازار دست بهدست میشود که افراد اعلام میکنند ما خرید گروهی داریم و به گروه ما بپیوندید. در ورودی برخی از این گروهها شرط ورود به گروه قسم و آیه و قرآن است که همه با هم میخریم و همه با هم میفروشیم.
کلاهبرداران بورسی در لباس جدید درحال گسترش هستند و مقابله با این معضل، نیازمند سیستم نظارتی قدرتمندتر است. مشابه این موضوع را در سالهای قبل در اقتصاد کشور شاهد بودیم. پدیده شرکتهای هرمی گسترش روزافزونی را تجربه میکرد و گرچه در ادامه برخورد قانونی با آن صورت گرفت اما همچنان نمونههایی از آنها با تغییر لباس مشاهده میشود. قطعا در شرکتهای هرمی هم طمع کسب سودهای کلان و بدون زحمت افراد را به داخل مجموعه میکشاند. در سیستم هرمی یک شخص برای کسب سود بیشتر باید تعداد اعضای زیرمجموعه خود را افزایش میداد. به این ترتیب کسی که در راس هرم بود سودی کلان داشت و هر چه به سمت پایین هرم میرفتیم سود کم میشد اما این سیستم محکوم به فروپاشی است. هیچ کار مولدی رخ نمیداد و تنها طی یک فرآیند بالادستیها دستشان در جیب هشدار حباب عیان به بازار سهام افراد پاییندست بود. وضعیت کنونی خریدهای گروهی در بازار سهام کشورمان نیز همین است. افرادی یک گروه را راهاندازی میکنند سهمی را میخرند و نموداری را نقاشی میکنند بعد طی یک حرکت هماهنگ سهم در رالی صعود قرار میگیرد. در ضعف ابزارهای مالی و عدم نظارت کافی هر روز به این گروهها اضافه میشود زیرا به سبب عدم برخورد قانونی بهصورت خودکار این فعالیتها ادامه مییابد. به این ترتیب هر روز بر تعداد افراد هرم افزوده میشود. حضور سرمایهگذار و نقدینگی جدید برای شخصی که در راس هرم قرار دارد الزامی است زیرا سود وی در ورود نقدینگی تازه به سهم نهفته است.
باید پذیرفت که عمده معاملهگران سهام در کشور حتی اصول اولیه را نمیدانند. پیش از این در مطلبی در نقد قطعی اینترنت و اثر مخرب آن بر بورس به این موضوع اشاره شده بود که اینترنت باعث شد مسیری که ۵۰ سال بورس تهران در پیمودن آن موفق نبود تنها در چند سال طی شود. اما اگر ابزارهای نظارتی کافی وجود نداشته باشد و مهمتر از آن خود معاملهگر از میزان ریسکی که در اعتماد به افراد بیاعتبار و بدون نام و نشان میپذیرد آگاه نباشد همین سطح بالای دسترسی به شبکههای اجتماعی میتواند به کل سیستم و بهدنبال آن اقتصاد کشور ضربه وارد کند. وضعیت به حدی نگرانکننده است که معاملهگران بهصورت مستقیم عنوان میکنند فلان کارگزاری خرید گروهی دارد آیا شما هم دارید یا خیر. صندوقها و کدهای حقوقی نیز مشاهده میشوند که علنی خریدهای گروهی خود را تبلیغ میکنند و از بستر فراهم شده در ورود سرمایهگذاران جدید سوءاستفاده میکنند.
بعضا همین افراد بهگونهای رفتار میکنند که گویا اتفاقا آنها منتی بر اعضای گروه خود دارند. این افراد به هیچوجه برای رضای خدا درحال سیگنالدهی به بقیه نیستند و نبودند. همین افراد از هشدار حباب عیان به بازار سهام همینجا به اسم و رسمی دست یافتهاند و اگر سهمی را معرفی کرده باشند و آن سهام نیز بعد از ارائه سیگنال صعود کرده باشد نه بهواسطه دانش آنها بلکه بهواسطه الگویی است که در ذهن عموم بازار تلقین شده است. اسطورهسازی در سطح کم دانش کار چندان دشواری نیست.
در این خصوص یکی از سوالهایی که معمولا فعالان بازار پس از مشاهده جهش چندین برابری قیمت یک سهم از یکدیگر میپرسند این است که چه میزان سرمایه برای استارت اولیه رشد این سهم لازم بود. بورس تهران کمعمق است و نقدینگی سرگردان و حریص در اقتصاد کشور جولان میدهد پس روندسازی کار دشواری نخواهد بود حتی بدون داشتن سرمایه.
زمانی که یک شرکت با ساختار هرمی را برای شما ارائه میدهند (به قولی شما را پرزنت (present) میکنند) این سوال را بپرسید که بالاخره تعداد آدمها محدود هستند آخرین گروه یا فردی که به این شرکت هرمی وارد میشود چگونه سود میکند. بازی سهام و رالی افسارگسیخته سهام در شرایط کنونی نیز به اینگونه است که باید از گردانندگان برخی از کانالها و گروهها بپرسید که پایان صعود سهام کجاست و تا کجا میتوان صعود سهم را متصور بود. آیا واقعا چند نمودار میتواند نشان دهد که یک سهم ۱۰ برابر ارزش واقعی آن درحال معامله است یا خیر؟ در نهایت اینکه آخرین نفری که در صف خرید سهم میخرد چه کسی است. در ادامه مثالهای عینی از حباب بازار سهام آورده میشود.
هشدار حباب عیان به بازار سهام
همچنان شرکتهایی در بازار پایه مشاهده میشوند که بیبهانه، بیدلیل و بیهیچ سبب دیگری و تنها به پشتوانه تصور اشتباه معاملهگران از سهام رشد میکنند. برخی از طرحهای پتروشیمی در بازار پایه گرچه به گفته مدیران صنعت پتروشیمی حتی پیشبینی راهاندازی آنها تا ۱۴۰۴ (جهش سوم مورد نظر مدیران صنعت پتروشیمی) نیز وجود ندارد همچنان رشد میکنند؛ دلیل آن نیز مشخص نیست. درخصوص دارو، سیمان، خودروییها یا رویاپردازیهای صنعت کاغذ و دیگر گروهها نیز صحبت شده و میشود و بحث مفصلتری را میطلبد. اما در برخی نمادها جایی برای بحث باقی نمانده است و آنجا باید ترسید. حباب عیان برخی از سهام مشخص است اما همچنان عدهای در توهم غوطهور بوده و چشم بر حقیقت بستهاند.
شرکتهای سرمایهگذاری از منظر ارزشگذاری رویه بسیار سادهای دارند. این شرکتها پرتفویی از سهام و سایر داراییها دارند که یک ارزش دفتری دارد (حقوق صاحبان سهام). این ارزش از اختلاف دارایی و بدهی ثبتشده در دفاتر شرکت بهدست آمده است اما با توجه به قیمت روز مازاد یا کسری نسبت به ارزش دفتری نیز میتوان برای این شرکتها در نظر گرفت. حال اگر پرتفوی این شرکت سرمایهگذاری را بهصورت کامل نقدشونده بدانیم در نتیجه کل ارزش این شرکت سرمایهگذاری به راحتی از جمع مازاد (در گزارش ماهانه شرکتها) با ارزش دفتری (حقوق صاحبان سهام) بهدست میآید.
بر این اساس برای مثال اگر گفته میشود ارزش بازار «وصنا» ۱۶۰ درصد ارزش ذاتی است باید به هر نموداری یا هر کسی که سیگنال خرید میدهد شک کرد. یک شرکت سرمایهگذاری همه آنچه را که دارد در صورت مالی عیان است. معمولا مجالی برای رویاپردازی مانند دیگر صنایع نیست و بهصورت مشخص برای اینکه سهام شرکت سرمایهگذاری رشد کند باید سهام زیرمجموعه رشد کند. در نتیجه در یک اصل ساده اگر بنا باشد سهام شرکت سرمایهگذاری رشد کند نخست باید ارزش زیرمجموعهها رشد کند. درخصوص «وصنا» که برخی شائبه کرسی مدیریتی مطرح میکنند که فعلا غیرمعتبر است قیمت کنونی این سهم معادل قیمت ۶۰۰ تومانی «ونوین» است؛ سهام بانک اقتصاد نوین بیشترین سهم را در پرتفو «وصنا» دارد. به این معنی که برای توجیه سطوح قیمت کنونی اول باید «ونوین» به ۶۰۰ تومان برسد تا بتوان فعلا قیمتهای کنونی را پذیرفت تا درباره ادامه نوسان قیمتی تصمیم گرفت.
این موضوع به «وصنا» محدود نمیشود. «وجامی» تا ۸ برابر ارزش ذاتی و«وثوق» تا ۱۰ برابر ارزش ذاتی معامله میشود. ارزش سهم «وآوا» به دو برابر ارزش ذاتی که خود مدیران این شرکت به آن اذعان داشتند رسیده است. «وشمال» و «ومشان» نیز از دیگر نمادهایی هستند که بهصورت علنی فاصله چشمگیری از ارزش واقعی پیدا کردهاند.
در چنین شرایطی آنچه نگرانی ایجاد میکند این است که اگر چنین اصول سادهای از حباب قیمتی در نظر گرفته نمیشود معاملهگر بیمحابا خرید میکند و هیچ درکی از ریسک موجود ندارد درخصوص دیگر شرکتهایی که اتفاقا بستر رویاپردازی و روایتسازی نیز مهیا است و سهم را مدام با آن بهانه داغ میکنند وضعیت تا چه حد هشدار برانگیز است. گفتن مطالب بالا هشدار حباب عیان به بازار سهام در شرایطی که سهام رشد میکند و پرشتاب بالا میرود به کام بسیاری خوش نمیآید اما لازم است تا عدهای از واقعیتهای بازار سهام آگاه شوند.
«دنیای اقتصاد» در مطلب روز شنبه با عنوان« حبابسنج بورس» به برخی از نمونههای جهانی سقوط بعد از حباب اشاره کرده بود. در این مطلب اشاره شده بود که خوشحالی از رشدهای مداوم قیمتی چشم معاملهگر را بر واقعیت میبندد اما ناگهان همه چیز تغییر میکند. در پایان تاکید میشود نمادهای ارزنده همچنان در بورس تهران وجود دارند و تعداد آنها نیز کم نیست. موقعیت سهم باید از جنبه بنیادی و بازاری و تاریخی یا هر بهانه دیگر سنجیده شود و باید نسبت به آنچه که میتوان حباب واضح در سهام خواند هشدار داد.
دست حبابساز در بورس تهران
دنیای اقتصاد : پس از رشدهای پرشتاب ماههای اخیر تقابل نظرات در بورس تهران شدت گرفته است. عدهای از تحلیلگران از پایان موج صعودی و برخی دیگر از پتانسیل رشد قابل توجه سهام خبر میدهند. با این حال عمده تحلیلگران بنیادی نسبت به ایجاد حباب قیمتی در سهام برخی شرکتها اتفاق نظر دارند. اما همچنان بهانهها برای حمایت از سهام چنین شرکتهایی مطرح میشوند که بعضا نظرات کارشناسی را به چالش میکشند. جایی که نقش دخالتهای عموما دولتی و نگاه حمایتی پررنگ میشود و بهعنوان یک عامل پنهان منجر به ایجاد حباب در قیمت سهام میشود.
بورس تهران بار دیگر با تلاطمهای شدید همراه شده است. برخی ریزش ۷ هزار واحدی شاخص بورس را منطقی خواندند و ظرف رشد بورس به پشتوانه بنیادی را لبریز عنوان میکنند. عمده این اظهارنظرها البته بر پایه یکسری اطلاعات تاریخی است که میتوان به نقد آنها پرداخت. عده دیگری از فعالان بازار سهام کشورمان اما ریزش بورس روز سهشنبه را با چاشنی هیجان همراه دانستند. از نظر این افراد سودآوری شرکتها یکی از معیارهای قدرتمند حمایتی از قیمت سهام محسوب میشود که میتواند فضا را برای رشد بیشتر سهام فراهم کند. بر این اساس انتشار عملکرد سهماهه طی روزهای گذشته و همچنین موجی از این گزارشها که تا پایان روز دوشنبه این هفته منتشر میشوند را عاملی قدرتمند برای رشد قیمتی سهام میدانند. البته تمامی این موارد با اما و اگرهای بسیاری همراه است اما به نظر میرسد احتمال رشد قیمتی با توجه به وضعیت کنونی متغیرها بالاتر از احتمال افت قیمتی آنهاست. البته برخی از موارد نیز وجود دارند که میتوانند مانع از تحقق موج صعودی بعدی در سهام باشند.
با این حال همچنان ریسک حبابی شدن قیمت سهام عمده فعالان بورسی را نگران نگه داشته است. نوسان قیمتی سهام امری طبیعی است. فعالان بازار در حالی برای توجیه نوسان کوتاهمدت بهانهتراشی میکنند که مسائل مطرحشده برای نوسان قیمتی سهام در مسیر کوتاهمدت در قالب یک دلیل بنیادی بزرگتر قابل توضیح هستند که اثر بهانههای روزانه را حذف میکند. از این جهت مواردی که برای توجیه نوسان قیمتی کوتاهمدت مطرح میشود را بهانهتراشی مینامیم. بر این اساس عمده دلایلی که برای نوسان بورس طی یک روز معاملاتی مطرح میشود بیش از هر چیز دیگری «بهانه»هایی است که فعالان بازار به آن دلخوش کردهاند.
در یک مثال ساده بورس تا رسیدن به ۲۵۰ هزار واحد، نوسان روزانه را تجربه کرد. فعالان بازار درصدد برآمدند که افت سهام و در عمده روزهای معاملاتی، صعود شاخص بورس را با بهانههایی توجیه کنند. با این حال اگر نگاه عمیقتری به متغیرهای کلان حاکم بر اقتصاد وجود داشت بهانههای کوتاهمدت کاملا کنار میرفتند. در شرایط کنونی نیز اگر مواردی برای توجیه نوسان قیمتی بسیاری از نمادها و شاخص کل در مسیر کوتاهمدت مرور شوند تنها «بهانه»هایی پیدا کنیم که در نهایت در مسیر رسیدن به هدف سعی میکنند نوسان قیمتی سهام را توجیه کنند.
برخی اوقات تا حدی حواسمان به «بهانه»های کوتاهمدت منحرف میشود که واقعیتها را کنار میگذاریم. برخی اوقات این رفتار، سهامی که ارزنده است را به زیر ارزش ذاتی خود سوق میدهد گاهی اوقات نیز توهمات عدهای را اسیر خود میکند و حباب را برای سهام یک شرکت رقم میزند. یکی از مواردی که این بهانهها را کاملا پوشش میدهد اثر نگاه و ملاحظات دولتی در اقتصاد کشور است که میتواند به حباب قیمتی در سهام شرکتها منجر شود. ملاحظات در ظاهر دلسوزانه دولت در حمایت از یک صنعت باعث میشود که نقطه پایانی برای یک بنگاه تولیدی متصور نباشیم، حال اینکه این بنگاه تولیدی که به پشتوانه حمایت دولتی زنده است در حال مکیدن خون دیگر بخشهای سالم اقتصاد است. از طرفی همین ملاحظات دولتی که انتهایی برای بحران یک شرکت مشخص نمیکند باعث میشود که بستری برای بهانهتراشی و داغ کردن سهام شرکتهای مختلف وجود داشته باشد.
حمایتهای حبابساز در صنعت سیمان
یکی از بهانههایی که از آن برای داغ کردن سهام بسیاری از شرکتها استفاده شده است تکیه بر داراییها یا ارزش جایگزینی یک شرکت است. برای مثال یک شرکت سیمانی بزرگ از اوایل سال رشد چند برابری قیمت را تجربه کرد و زمانیکه علت آن نزد خریداران سهم جستوجو شد ارزش جایگزینی بسیار بالای این شرکت و خرد شدن قیمت سهم پس از انجام افزایش سرمایه سنگین مورد اشاره قرار گرفت. نکته جالب توجه اینکه علت و معلول در رشد اینچنینی قیمتها در میان معاملهگران به خصوص تحلیلهای تکنیکال گم میشود و رشد قیمت را نشان ارزندگی میدانند.
همانطور که اشاره شد در جو مثبت حاکم بر معاملات سهام در بورس تهران، برای صعود یک سهم در کوتاهمدت به دلیل منطقی نیاز نیست تنها بهانهای نیاز است که به کام سایر فعالان بازار که احتمالا از آگاهی کمتری نسبت به واقعیتهای اقتصادی برخوردارند، شیرین بنماید در نتیجه در عمق کم بازار به راحتی با قدرت پول میتوان سهام را داغ کرد و در ادامه نیز لنگرهای ذهنی و تحلیلهای تکنیکال به حمایت از سهام برمیآیند. با این حال این بهانهها خود معلول رخداد دیگری هستند که سالیان دراز اقتصاد کشور را با خود درگیر نگه داشته است. این موضوع همان دخالتهای بیجای دولت و فلج کردن مکانیزم «دست نامرئی» است که اثرات خود را معمولا بهصورت حباب در قیمت سهام نیز منعکس میکند. همین موضوع باعث میشود که یک کارشناس خبره نتواند حبابی شدن قیمت سهام این شرکت را رد کند.
برای مثال در بورس تهران به ارزش جایگزینی ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون دلاری کارخانه سیمان با ظرفیت یک میلیون تن تولید در سال اشاره میکنند. حال از نگاه عموم بازار جلوه این موضوع به این طریق است که: «ارزش جایگزینی این شرکت سیمانی که با ظرفیت ۵ میلیون تن (برای مثال) با دلار ۱۲ هزار تومانی حدود ۷ هزار میلیارد تومان است در نتیجه اگر ارزش بازار سهام این شرکت سیمانی ۲۰۰ میلیارد تومان باشد باید قیمت سهام آن رشد کند.» جمله پیشین بهانهای برای داغ کردن سهام یک شرکت سیمانی میشود و در ادامه نیز این بهانه با طرح سوالهایی درخصوص احتمال تجدید ارزیابی داراییها و پاسخهای همراه با تردید فضا را برای داغ کردن هر چه بیشتر سهام فراهم میآورد.
حال اگر با نگاه عمیقتر به بررسی این موضوع پرداخته شود نتیجهگیری نهایی متفاوت خواهد بود. «اگر کشور با مازاد ظرفیت سیمان همراه است و تلاش برای بالا بردن مصنوعی قیمت سیمان در داخل کشور مشاهده میشود و با وجود جهش نرخ دلار و تلاشهای همهجانبه برای بالا نگه داشتن قیمت سهام در داخل نمیتواند یک شرکت را از منظر اقتصادی توجیهپذیر کند باید به عدم ارزندگی سهام چنین شرکتی اشاره کرد، چنین شرکتی با چنین تسهیلات ویژه در بخش فروش و همچنین یارانههای سنگین در بخش تولید (یارانه انرژی یک شرکت سیمانی ۵ میلیون تنی در کشور به بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان میرسد) دلیل منطقی برای ادامه بقا ندارد که حال به ارزندگی سهام آن اشاره کرد». جمله پیشین واقعیت چنین شرکتی است که نشان از عدم ارزندگی آن دارد، اما اینکه چرا با این شرایط کارخانههای سیمانی اینچنینی پابرجا هستند به نگاه دولتی حاکم بر اقتصاد کشور بازمیگردد. همین نگاه دولتی فضا را برای داغ کردن سهام فراهم میآورد. اما اینکه این نگاه دولتی با چه بهانهای در واقع در حال تضعیف اقتصاد کشور است خود به ریشهیابی عمیقتری نیاز دارد که در گزارشهای آتی «دنیای اقتصاد» به آن پرداخته میشود.
با دلار ۱۲ هزار تومانی نیز این شرکت نتوانست در فروش صادراتی موفق شود در این شرایط چرا باید به فکر ارزش جایگزینی باشیم و اصلا چرا باید یک سرمایهگذار خصوصی در زمینهای هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری کند که در نهایت برای وی زیان به همراه داشته باشد. آیا این موضوع جز از اقتصاد دولتی و حمایتهای ناصواب نشات گرفته است و حذف دستهای حمایتی دولتی (رانتهایی که دولت به نام حمایت از تولید شارژ میکند) وضعیت اسفناکی را برای چنین شرکتی رقم میزند.
از چنین مواردی است که بهانه افزایش سرمایه از تجدید ارزیابی داراییها رخ مینماید و دستاویزی برای داغ کردن سهام یک شرکت میشود. حال اینکه عنوان میشود اگر داراییهای یک شرکت سیمانی اینچنینی به روز شود قیمت سهام پس از افزایش سرمایه برای مثال به ۱۰ تومان میرسد و همین اختلاف با قیمت اسمی هشدار حباب عیان به بازار سهام نشان از قدرت سهام برای رشد قیمتی است. حال اینکه اگر یک شرکت زیانده باشد چه تفاوتی میان ارزش بازار سهام ۲۰۰ میلیارد تومانی و قیمت هر سهم ۵۰۰ تومانی با ارزش بازار همان ۲۰۰ میلیارد تومان و قیمت سهام ۱۰ تومانی وجود دارد. چرا باید سهم ۵۰۰ تومانی رشد کند، اما سهم ۱۰ تومانی خیر؟
سهام و صنعت خودرو متضرر از دولت
سهام فلان شرکت خودروساز از ابتدای سال با بهانه افزایش سرمایه از تجدید ارزیابی دارایی رشد میکند حال از هر یک از خریداران پرسیده میشود تنها موردی که میتوانند برای رشد قیمت سهام این شرکت بیان کنند همین بهانه است. بهصورت کلی ورقهای بازی در بورس تهران سالیان طولانی است که عوض نشدهاند و هر از گاهی از زیر به رو کشیده میشوند. حال اگر به خریدار سهام این شرکت خودروساز گفته شود که اگر این شرکت وارد مرحله انحلال شود با سرعت زیاندهی هشدار حباب عیان به بازار سهام کنونی احتمالا تا پایان سال ۹۸ یا نیمه نخست سال ۹۹ باید مبلغی نیز به شرکت از جیب بدهید تا بتواند بدهیهایش را صاف کند بار دیگر اثر دولتی در مسموم کردن نگاه فعالان اقتصادی عیان میشود. بر این اساس عنوان میشود که دولت همیشه از خودروسازان حمایت کرده است و به هر طریقی این شرکتها را بر پا نگه میدارد؛ انگار نه انگار که دلیل وضعیت اسفناک کنونی خودروسازان جز حمایتهای دولتی بوده است. منظور این افراد این است که دولت برای حفظ این شرکت خودروساز هر کاری میکند تا همچنان شعار تولیدکننده خودرو را حفظ کند و از سوی دیگر آمار بیکاری را پایین نگه دارد. زمانی که بنگاهی در یک اقتصاد با وجود زیان سنگین همچنان به کار خود ادامه میدهد باید جستوجو کرد که این زیان از کدام بخشهای اقتصاد در حال جبران است و کسری این بخش از طریق کدام بخش جبران میشود. در چنین شرایطی است که معادلهای شامل ارزش بازار سهام شرکت، میزان داراییها و میزان بدهیها جای خود را با قیمت سهم روی تابلو عوض میکنند. میگویند چون سهم پس از افزایش سرمایه احتمالی اختلاف فاحشی با قیمت اسمی (همان ۱۰۰ تومان) دارد در نتیجه ارزنده است. بر این اساس میتوان رد پای دولت را در صنعت خودرو که سالیان دراز از پیشرفت بازمانده است مشاهده کرد و در ادامه نیز اثر این حمایتهای دولتی را در رشدهای غیرمنطقی سهام مشاهده کرد. همچنان در بورس تهران عدهای را «کارشناس» خطاب میکنند که برای توجیه رشد قیمتی سهام با تجدید ارزیابی داراییها به بالا بودن میزان دارایی یک شرکت اکتفا میکنند و حتی ابتداییترین موضوع یعنی میزان بدهیهای یک شرکت را در تحلیلهای خود اثر نمیدهند. نگاه دولتی است که احتمال سقوط یک بنگاه را حذف میکند و در نقطه بحران نیز همچنان عدهای بهانهای برای داغ کردن سهام یک شرکت پیدا میکنند.
داستان سهام شرکتی که ۱۰۰ برابر شد
به همین ترتیب رشد قیمتی یک سهم از ۱۰۰ تومان به ۱۰ هزار تومان چیز عجیبی نیست، زیرا زمانی که دستهای دولت در معادلات اقتصادی دخالت میکنند تفاوتی بین ۱۰۰ و ۱۰ هزار تومان وجود ندارد چون این دخالتها ابزار محاسبه ارزش واقعی را از اهالی بازار گرفته است. شرکتی در حوزه پتروشیمی برای سالیان سال زیانده بود، اما دولت هر بار با تزریق نقدینگی سعی کرد این شرکت را سر پا نگه دارد. توجه داشته باشید منظور از نگاه دولتی تنها متوجه «دولت» نیست، بلکه بسیاری از نمایندگان مجلس یا حاکمیت نیز این نگاه را با دخالت بیجا در اقتصاد کشور بسط دادهاند.
اگر حمایتهای بیجای دولت نبود این شرکت باید به بخش خصوصی چابکتر واگذار میشد، زیرا سهامدار عمده توانایی پرداخت بدهیهای سنگین را هشدار حباب عیان به بازار سهام نداشت، اما دست حمایت مخرب دولت باعث شد این کارخانه با مدیریت قبلی پابرجا بماند. در شرایط کنونی باید از تحولات حوزه فروش و سودآوری این شرکت خوشحال بود اما نکته اصلی اینکه اگر به اصل ماجرا دقت نشود اثرات مخرب این نگاه دولتی بسیار بیشتر از احیای دوباره این شرکت در شرایط کنونی است. کار به جایی رسیده است که شرکتی که سالیان دراز با بهانه زیانده بودن رشد قیمتی را تجربه کرد در شرایط کنونی نیز با بهانه اینکه در مسیر بهبود رویه سودآوری قرار دارد رشد قیمتی را ادامه دهد. اگر دست دولت پشت چنین ماجراهایی نیست چگونه سهام یک شرکت هم در حالت سود و همچنین زیان باید رشد کند.
مثالهای دیگری از اثر حبابساز نگاه دولتی در سهام
برای نشان دادن اثر مخرب نگاه دولتی در سهام شرکتها میتوان به مثالهای دیگری نیز اشاره کرد. برای مثال سهام یکی از بانکهای متعلق به نهادهای عمومی طی ماههای اخیر رشد چندین برابری را تجربه کرده است. بار دیگر بهانه چیزی جز انتظار برای افزایش سرمایه از تجدید ارزیابی دارایی نیست. با وجود زیانهای سنگین و سرعت و شتاب بالا در شناسایی زیان، این بانک مسیر صعودی را در پیش گرفته است و این در حالی است که با چنین شتابی در مسیر ساخت زیان، حتی اگر این شرکت بتواند میزان افزایش سرمایه مدنظر را محقق سازد نیز مدت زمان زیادی طول نمیکشد که بار دیگر حقوق صاحبان سهام این بانک منفی شده و در نتیجه اگر این بانک بخواهد مسیر انحلال را طی کند سهامداران باید برای پرداخت بدهیهای بانک از جیب خود به بانک کمک کنند. با این حال سهام این بانک به این دلیل که دولت و بانک مرکزی برای جلوگیری از افزایش عمق بحران در اقتصاد کشور به هر طریقی از بانکها حمایت میکند مسیر صعودی را در پیش گرفته است.
این موضوع به این معنا نیست که بانک مرکزی یا دولت بهصورت مستقیم در رشد قیمتی سهام این بانک دخالت دارند با این حال زمانیکه مطابق با قانون با این بانک برخورد نمیشود و با توجه به ملاحظات موجود بانک با وجود زیانهای سنگین به کار خود ادامه میدهد در نتیجه این تفکر اشتباه به ذهن معاملهگر سهام القا میشود که احتمالا میزان داراییها و ارزش واقعی این بانک آن قدر بالا است که این بانک به کار خود پایان نمیدهد به این ترتیب سهام سزاوار رشد قیمتی است. زمانیکه خط پایانی برای بحران ترسیم نکنیم قدرت بهانهها برای داغ کردن قیمت سهام نیز افزایش خواهد یافت.
در مثال دیگری مشاهده میشود که سهام طرحهای پتروشیمی درجشده در بازار پایه فرابورس با وجود اینکه ۱۲ سال از تعریف آنها میگذرد و کمترین پیشرفتی را تجربه نکردهاند، رشد میکنند. حتی عده زیادی نیز بدون کمترین آگاهی خاصی از علت خرید خود در معاملات شرکت میکنند. اگر نگاه دولتی وجود نداشت زمانیکه چنین طرحهایی از نظر محیط زیستی، تامین خوراک، تامین مالی برای تکمیل طرح و همچنین اندازه اقتصادی توجیهی ندارند باید این مجوزها لغو شوند. ملاحظات و تعارفات دولتی بهانهای میشود تا ارزش سهام این شرکت و میزان تغییرات قیمتی در یک بازه زمانی با یک شرکت پتروشیمی سودده مقایسه شود. حال اینکه میزان پیشرفت پروژه آنها پس از ۱۲ سال بسیار اندک است و شاید بهترین سناریو باطل کردن مجوز راهاندازی این طرحها باشد؛ این احتمال وجود دارد که اگر حمایتهای دولتی از این طرح انجام نشود احتمالا اگر این طرحها به سرانجام برسند با زیان همراه شوند. همین نگاهها باعث میشود که برخی با ادعای دانش بورسی خواسته یا ناخواسته به گمراه کردن سایرین در بورس بپردازند و به این طریق هر روز بر تعداد «استاد»های پوشالی در بورس تهران افزوده میشود.
هشدار در بورس| در دام نیفتید، اندکی پا پَس بِکِشید
در این لحظات که بازار سهام تجربه خاصی را از سر میگذرد و شاهد بی وقفه صعودهای متوالی است، شاید سهامداران باید بیش از هر چیز به نکات توصیهای در خصوص میزان ارزندگی سهام توجه داشته باشند.
به گزارش «دنیای بورس»، بارها در «دنیای بورس» اشاره شده بود که صحبت از حباب برای سهام به راحتی امکانپذیر نیست و سناریوهایی که از آینده میتوان مطرح کرد میتواند قیمت یک سهم را به نحوی توجیه کند. اما در شرایط کنونی بازار سهام وارد مرحلهای شده که تفکیک حباب و ارزندگی به دشواری گذشته نیست، یا به بیان بهتر به راحتی میتواند تفاوت سهام حبابی و سهم ارزنده را تشخیص داد.
به صورت مشخص بسیاری از نمادهای بازار پایه حباب سنگین قیمتی را دارا هستند. این نگاه اشتباه برای معاملهگران این بازار وجود دارد که چون سهام رشد میکند، ارزنده است اما باید قاطعانه گفت که بسیاری از نمادهای بازار پایه تنها با رشد خود بر میزان حباب میافزایند. اینکه عاقبت این حباب به کجا میرسد یکی از موارد بسیار نگرانکننده برای وضعیت کنونی سهام است.
بعید نیست چند ماه دیگر دوباره برخی از نمایندگان مجلس بیاطلاع از واقعیتهای اقتصادی به دنبال اعتراض برخی هشدار حباب عیان به بازار سهام از سهامداران بازار پایه قصد پرسش از مقام ناظر را در خصوص علت ریزش سهام بازار پایه را داشته باشند. اگر این سناریو رخ داد و نقدینگی از خرید این سهام پاپس کشید باید گفت علت ریزش سهام بازار پایه تنها حباب است.
سهام بسیاری از شرکتهای دیگر نیز چه در بازارهای اصلی بورس و فرابورس حبابی هستند. سهام شرکتهای سرمایهگذاری که از ارزش ذاتی خود فاصله گرفتهاند. قیمت برخی از سهام سیمانی که بعد از پشت سر گذاشتن واقعیت سودآوری در شرایط کنونی از ارزش جایگزینی نیز عبور میکنند. رد پای حباب را میتوان برای بسیاری از صنایع کوچک و به صورت مشخص نمادهای کوچک بازار پیدا کرد. میتوان لیست بلندبالایی از این نمادها را ارائه داد که با هیچیک از معیارهای ارزشگذاری نیز قیمتهای کنونی آنها قابل توجیه نیست.
وظیفه رسانهها ایجاد آگاهی میان معاملهگران سهام است. برخی این انتقاد را دارند که هر کسی مسئول سود و زیان خود است اما این گزاره زمانی صحیح است که همه سطح یکسان آگاهی را نسبت به سهام داشته باشند. بخشی از وظیفه «دنیای بورس» حکم میکند که در خصوص حباب بسیاری از نمادهای کوچک بازار هشدار دهد و این موضوع را تذکر دهد که این نمادها در حال پیشخور کردن یک تورم سنگین است.
شاید برای معاملهگران تازهوارد جملات بالا در شرایط کنونی و زمانیکه سهام رشدهای افسارگسیختهای را تجربه میکنند معنایی نداشته باشد اما اگر مدت زمان طولانی نیز واقعیتها انکار شوند و سهام رشد کنند سرانجام آخرین نفری که در قطار حبابی سهام سوار شده و انتظار سقوط را میکشد مشخص نیست.
این در حالی است که سهام شرکتها که با ارزندگی قابل توجه در بازار نیز به وضوح مشخص هستند. به صورت مشخص بارها از این نمادها نام برده شده و تحلیل تحلیلگران مختلف را نیز شاهد هستیم. اجماع پیشبینی سودآوری تحلیلگران نیز شمای کلی از نمادهای ارزنده را ارائه داده است.
در این شرایط که به صورت مشخص به حباب بخش قابل توجهی از نمادهای کوچک بازار اشاره شده و در عین حال ارزندگی برخی از نمادها نیز عیان است باید امیدوار باشیم که معاملهگران در آینده مسئولیت زیان سنگین احتمالی را بپذیرند و در آینده به دنبال اعتراض و اتهام به سهام و بازار نباشند.
دیدگاه شما